fait

جمله های نمونه

1. Are you au fait with the rules of the game?
[ترجمه گوگل]آیا با قوانین بازی موافق هستید؟
[ترجمه ترگمان]آیا شما از قوانین بازی لذت می برید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I'm not really au fait with the computer system yet.
[ترجمه گوگل]من هنوز با سیستم کامپیوتری مشکلی ندارم
[ترجمه ترگمان]من واقعا با سیستم کامپیوتر کار نمی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Votre mari que fait - il en Chine?
[ترجمه گوگل]Votre mari que fait - il en China?
[ترجمه ترگمان]با وجود اینکه ماری در این مورد حرف میزنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I'm new here so I'm not completely au fait with the system.
[ترجمه گوگل]من اینجا تازه کار هستم بنابراین کاملاً با سیستم مشکل ندارم
[ترجمه ترگمان]من تازه اینجا هستم، بنابراین کاملا با سیستم کاری ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Au Fait is willing to create prosperous tomorrow together with customers of both new and old.
[ترجمه گوگل]Au Fait مایل است فردای مرفه را همراه با مشتریان جدید و قدیمی ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]Au، fait together is to prosperous prosperous prosperous prosperous prosperous prosperous tomorrow tomorrow tomorrow customers customers new new new both create both both both and and and and and and and and and and and and and and and of of of of of of of of of of of of of and
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She appears to be au fait to the ways of the world though she is young.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که او با این که جوان است به شیوه های دنیا وفادار است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که او از راه ورسم جهان برخوردار است، هر چند که او جوان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Nous avons fait une promenade dans la montagne.
[ترجمه گوگل]Nous avons fait une promenade dans la montagne
[ترجمه ترگمان] ما تو la قدم زدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Un attentat suicide à la bombe fait neuf morts dans le nord - est de Bagdad.
[ترجمه گوگل]بدون توجه به خودکشی در بمب افکن فیت نوف مورتس دان ل نور - است د بغداد
[ترجمه ترگمان]این یک خودکشی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Qu'il fait chaud aujourd'hui ! Je n'ai jamais vu un temps pareil.
[ترجمه گوگل]Qu'il fait chaud aujourd'hui! Je n'ai Jamais vu un temps pareil
[ترجمه ترگمان]چه دارد این کار را می کند؟ من تا قبل از این در عمرم n را تجربه نکرده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I want everybody to have a fait deal, so help me God.
[ترجمه گوگل]من می خواهم همه یک معامله واقعی داشته باشند، پس خدایا کمکم کن
[ترجمه ترگمان]، میخوام همه باهم معامله کنن پس بهم کمک کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. After the ceremony a marriage is a fait accompli.
[ترجمه گوگل]بعد از مراسم ازدواج یک امر انجام شده است
[ترجمه ترگمان]پس از این مراسم، ازدواج یک عمل انجام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Once determined, on a fait accompli.
[ترجمه گوگل]پس از تعیین، بر روی یک واقعیت انجام شده
[ترجمه ترگمان]زمانی که مشخص شد، در برابر یک عمل انجام شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It's my first week here so I'm not yet au fait with the system.
[ترجمه گوگل]این اولین هفته است که اینجا هستم، بنابراین هنوز با سیستم مشکلی ندارم
[ترجمه ترگمان]این اولین هفته آیه که اومدم اینجا تا با سیستم تموم کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It's my first week here so I'm not completely au fait with the system.
[ترجمه گوگل]این اولین هفته است که اینجا هستم، بنابراین من کاملاً با سیستم مشکل ندارم
[ترجمه ترگمان]این اولین هفته است که من اینجا کار می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We got married secretly and then presented our parents with a fait accompli.
[ترجمه گوگل]ما مخفیانه ازدواج کردیم و سپس به پدر و مادرمان یک عمل انجام شده تقدیم کردیم
[ترجمه ترگمان]ما در خفا ازدواج کردیم و سپس پدر و مادر خود را با عمل انجام شده نشان دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حقوق] حکم، امر، پول بدون پشتوانه - عمل انجام شده، سند، نوشته، سندی که با رعایت تشریفات قانونی امضاء شده باشد

انگلیسی به انگلیسی

• family name
(french) fact; done (referring to well aged cheese)

پیشنهاد کاربران

در علوم انسانی:امر واقع
فرمان، امر، دستور، حکم

بپرس