1. children devour fairy tales
بچه ها کشته و مرده داستان های جن و پری هستند.
2. with your ogle o, fairy . . .
به کرشمه ای پری . . .
3. It is a fairy wood that has never a withered bough in it.
[ترجمه گوگل]این چوب پری است که هرگز شاخه ای پژمرده در آن نیست
[ترجمه ترگمان]جنگلی است که هرگز یک شاخه خشکیده در آن نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The teacher used to beguile her pupils with fairy tales.
[ترجمه گوگل]معلم شاگردانش را با افسانه ها فریب می داد
[ترجمه ترگمان]معلم برای گول زدن شاگردان خود با قصه های پریان به کار می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He likes to listen to fairy stories.
[ترجمه گوگل]او دوست دارد به داستان های پری گوش کند
[ترجمه ترگمان] اون دوست داره به داستان های پریان گوش بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Is there anybody who can tell a fairy tale?
[ترجمه گوگل]آیا کسی هست که بتواند یک افسانه تعریف کند؟
[ترجمه ترگمان]کسی هست که بتونه داستان افسانه ای رو بگه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Is there anyone who can tell a fairy tale?
[ترجمه گوگل]آیا کسی هست که بتواند یک افسانه تعریف کند؟
[ترجمه ترگمان]کسی هست که بتونه داستان افسانه ای رو بگه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The wicked fairy bewitched the prince and turned him into a frog.
[ترجمه گوگل]پری شریر شاهزاده را جادو کرد و او را به قورباغه تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]جن خبیث شاهزاده را جادو کرد و او را به یک قورباغه تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The fairy godmother's magic charm turned Cinderella's rags into a beautiful gown.
[ترجمه گوگل]طلسم جادویی مادرخوانده پری، پارچه های سیندرلا را به لباسی زیبا تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]طلسم جادوی fairy، لباس های Cinderella را تبدیل به یک لباس زیبا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I believe in the fairy story u wrote for me, and myself becomes the faint flower in the story.
[ترجمه گوگل]من به داستان پری که برای من نوشتی ایمان دارم و خودم تبدیل به گل کم رنگ داستان می شوم
[ترجمه ترگمان]به داستان پریان اعتقاد دارم که برای من نوشته بودند، و خودم در این داستان یک گل ضعیف می شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Other people's fairy tales always is romantic, but my fairy tale but never be miserable.
[ترجمه گوگل]افسانه های دیگران همیشه عاشقانه است، اما افسانه من اما هرگز بدبخت نباش
[ترجمه ترگمان]داستان های جن و پری ها همیشه عاشقانه است، اما افسانه جن من هیچ وقت ناراحت نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The princess in the fairy story had long silken hair.
[ترجمه گوگل]شاهزاده خانم در داستان پری موهای ابریشمی بلندی داشت
[ترجمه ترگمان]شاهزاده خانم در داستان پریان موی بلندی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. i believe in the fairy story u wrote for me, and myself becomes the faint flower in the story.
[ترجمه گوگل]من به داستان پریایی که برای من نوشتی ایمان دارم و خودم تبدیل به گل کم رنگ داستان می شوم
[ترجمه ترگمان]من به داستان افسانه ای که برای من نوشتی اعتقاد دارم و خودم در این داستان یک گل ضعیف میشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Cinderella's fairy godmother helped her go to the ball.
[ترجمه گوگل]مادرخوانده پری سیندرلا به او کمک کرد تا به سمت توپ برود
[ترجمه ترگمان]مادر تعمیدی سیندرلا به او کمک کرد که به مجلس رقص برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The imaginative child made up fairy stories.
[ترجمه گوگل]کودک تخیلی داستان های پریان ساخت
[ترجمه ترگمان]این کودک خیالی، داستان های جن و پری درست می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید