enough warning to be able to avoid something badترجمه تحت اللفظی: "هشدار کافی"اما بهتر است به همان صورت "هشدار" ترجمه شودمثال:Fair warning: it’s going to getuncomfortable. هشدار: این کار آسان نیست ( قرار است سخت باشد )+ عکس و لینک