fair share

پیشنهاد کاربران

Have ( fair ) share of sth
مقدار قابل ملاحظه و زیادی از چیزی رو داشتن در مورد مشکلات و موفقیت و. . . .
We have our share of domestic problems , yet tolerance runs in my family
ما مشکلات خانوادگی زیادی داریم ولی تحمل و مدارا تو خانواده ما موروثیه ( خانوادگی تحملمون بالاست )
...
[مشاهده متن کامل]

Have more than fair share of sth
در مورد چیزهای ناخوشایند به کار میره که شخصبیش از حد معقول چیز بدی رو تجربه کرده
Poor Alan! He's had more than his fair share of bad luck recently
آلن بیچاره ! او اخیراً بیشتر از اونی که حقش باشه بدشانسی آورده

to have a lot or more than enough of something bad.
به قدر کافی بد آوردن/مصیبت کشیدن/باختن/زخم خوردن و امثال اینها.
مثال:
She's had her fair share of tragedies in her life.
ترجمه پیشنهادی:
به قدر کافی در زندگی مصیبت کشیده است.
ظلم علی السویه
به اندازه کافی، خیلی زیاد
سهم مساوی
سهم منصفانه
سهم عادلانه
دانگ
سهم

بپرس