fair representation
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
🔸 معادل فارسی:
نمایندگی عادلانه / بازنمایی منصفانه
در زبان محاوره ای:
یعنی هر گروه یا فرد به اندازه ی حقش در تصمیم گیری ها و حکومت، صدا و سهم داشته باشد.
- - -
🔸 تعریف ها:
... [مشاهده متن کامل]
1. ( سیاسی – انتخاباتی ) :
اصلی که می گوید هر رأی باید ارزش برابر داشته باشد و مناطق یا گروه ها باید به طور متناسب نماینده در پارلمان یا نهاد قانون گذاری داشته باشند.
مثال: Fair representation ensures that every citizen’s vote carries equal weight.
نمایندگی عادلانه تضمین می کند که رأی هر شهروند وزن برابری داشته باشد.
2. ( اجتماعی – مدنی ) :
یعنی حضور متوازن گروه های مختلف ( جنسیتی، قومی، مذهبی یا طبقاتی ) در ساختارهای قدرت، رسانه ها، یا نهادهای اجتماعی.
مثال: The movement called for fair representation of women in politics.
این جنبش خواستار نمایندگی عادلانه ی زنان در سیاست بود.
3. ( حقوقی – سازمانی ) :
در نهادها و شرکت ها، به تخصیص برابر فرصت ها و جایگاه ها بین افراد از پیش زمینه های مختلف اشاره دارد.
مثال: The company aims to achieve fair representation in its leadership positions.
شرکت قصد دارد به نمایندگی عادلانه در سطوح مدیریتی دست یابد.
- - -
🔸 مترادف ها:
equal representation – proportional representation – just representation – balanced participation – equity in representation
- - -
🔸 نکته ی فرهنگی:
در دموکراسی های مدرن، �Fair Representation� از اصول بنیادین عدالت سیاسی است.
در آمریکا و بریتانیا، مباحث مربوط به *gerrymandering* ( دستکاری در حوزه های انتخاباتی ) اغلب با نقض این اصل مرتبط می شود.
در فارسی، این مفهوم را می توان با �عدالت انتخاباتی�، �توزیع برابر قدرت سیاسی�، یا �نمایندگی منصفانه اقلیت ها� بیان کرد.
نمایندگی عادلانه / بازنمایی منصفانه
در زبان محاوره ای:
یعنی هر گروه یا فرد به اندازه ی حقش در تصمیم گیری ها و حکومت، صدا و سهم داشته باشد.
- - -
🔸 تعریف ها:
... [مشاهده متن کامل]
1. ( سیاسی – انتخاباتی ) :
اصلی که می گوید هر رأی باید ارزش برابر داشته باشد و مناطق یا گروه ها باید به طور متناسب نماینده در پارلمان یا نهاد قانون گذاری داشته باشند.
مثال: Fair representation ensures that every citizen’s vote carries equal weight.
نمایندگی عادلانه تضمین می کند که رأی هر شهروند وزن برابری داشته باشد.
2. ( اجتماعی – مدنی ) :
یعنی حضور متوازن گروه های مختلف ( جنسیتی، قومی، مذهبی یا طبقاتی ) در ساختارهای قدرت، رسانه ها، یا نهادهای اجتماعی.
مثال: The movement called for fair representation of women in politics.
این جنبش خواستار نمایندگی عادلانه ی زنان در سیاست بود.
3. ( حقوقی – سازمانی ) :
در نهادها و شرکت ها، به تخصیص برابر فرصت ها و جایگاه ها بین افراد از پیش زمینه های مختلف اشاره دارد.
مثال: The company aims to achieve fair representation in its leadership positions.
شرکت قصد دارد به نمایندگی عادلانه در سطوح مدیریتی دست یابد.
- - -
🔸 مترادف ها:
- - -
🔸 نکته ی فرهنگی:
در دموکراسی های مدرن، �Fair Representation� از اصول بنیادین عدالت سیاسی است.
در آمریکا و بریتانیا، مباحث مربوط به *gerrymandering* ( دستکاری در حوزه های انتخاباتی ) اغلب با نقض این اصل مرتبط می شود.
در فارسی، این مفهوم را می توان با �عدالت انتخاباتی�، �توزیع برابر قدرت سیاسی�، یا �نمایندگی منصفانه اقلیت ها� بیان کرد.