faintest

جمله های نمونه

1. the faintest whiff of sorrow
کمترین نشانه ای از اندوه

2. not have the faintest idea
اصلا ندانستن،کاملا بی اطلاع بودن

3. i didn't have the faintest idea that he was your brother!
اصلا فکر نمی کردم برادر شما باشد!

انگلیسی به انگلیسی

• weakest, most dim

پیشنهاد کاربران

Faint یعنی ضعف یا بیهوشی و بیهوش شدن اما وقتی صفت باشد یعنی ضعیف یا کم رنگ.
Faintest یعنی ضعیف ترین یا کمرنگ ترین
[I haven't the faintest [idea
۱ - من ضعیف ترین دلیل این را ندارم که. . .
...
[مشاهده متن کامل]

۲ - من سر سوزنی اطلاع ندارم که. . .
توجه داشته باشید ترجمه دقیق اولی است و ترجمه روان دومی.
I haven't the faintest why people are associating me with this mothman
من ضعیف ترین دلیل این را ندارم که چرا مردم شریک می کنند مرا با این مرد پروانه ای ( همدست می دانند )

کوچکترین اطلاعی نداری
I havent the faintest idea
سر سوزنی هم خبر ندارم
you haven't the faintest idea
حتا تصورشم نمی تونید بکنید
کم رنگ ترین

بپرس