1. bank failures cost many jobs
ورشکستگی بانک ها موجب از دست رفتن شغل های زیادی شد.
2. his failures were not due to misfortune but to his own mistakes
ناکامی های او از بدبیاری نبود بلکه از اشتباهات خودش ناشی می شد.
3. repeated crop failures brought on famine
ضایع شدن پی درپی محصولات موجب قحطی شد.
4. don't brood over your failures
مرتب به شکست های خود فکر نکن.
5. a success that obscured earlier failures
موفقیتی که شکست های پیشین را تحت الشعاع قرار داد
6. one of the city's periodic power failures
یکی از خاموشی های مکرر برق شهر
7. lack of compassion is one of his greatest failures
نداشتن شفقت یکی از بزرگترین کمبودهای اوست.