🔹 معادل فارسی پیشنهادی:
به تدریج در چیزی محو شدن / تدریجاً به داخل رفتن / غرق شدن در / کم رنگ شدن در
( استعاری – در زندگی یا تجربه های شخصی ) :
می تواند به معنی ورود آرام و تدریجی فرد در یک وضعیت جدید، احساس یا حالت ذهنی باشد. مثلا کسی به تدریج در یک خاطره، فکر یا احساس غرق می شود.
... [مشاهده متن کامل]
🔹 مثال ها:
The scene faded into darkness as the credits rolled.
صحنه به تدریج در تاریکی محو شد وقتی تیتراژ شروع شد.
Her laughter faded into the background noise of the party.
خنده اش کم کم در صدای پس زمینه مهمانی محو شد.
As the meditation deepened, she faded into a state of complete calm.
با عمیق تر شدن مدیتیشن، آرامش کامل به تدریج در او شکل گرفت.
🔹 مترادف ها:
Dissolve into – Blend into – Melt into – Merge into
به تدریج در چیزی محو شدن / تدریجاً به داخل رفتن / غرق شدن در / کم رنگ شدن در
( استعاری – در زندگی یا تجربه های شخصی ) :
می تواند به معنی ورود آرام و تدریجی فرد در یک وضعیت جدید، احساس یا حالت ذهنی باشد. مثلا کسی به تدریج در یک خاطره، فکر یا احساس غرق می شود.
... [مشاهده متن کامل]
🔹 مثال ها:
صحنه به تدریج در تاریکی محو شد وقتی تیتراژ شروع شد.
خنده اش کم کم در صدای پس زمینه مهمانی محو شد.
با عمیق تر شدن مدیتیشن، آرامش کامل به تدریج در او شکل گرفت.
🔹 مترادف ها: