fade in


(فیلم و رادیو و تلویزیون) کم کم ظاهر شدن، (صدا) کم کم بلند شدن، به تدریج روشن تر شدن، به تدریج روشن شدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a gradual increase in the sharpness of focus or visibility of a scene or image in film or television, or in the audibility of sound in broadcasting.

جمله های نمونه

1. The main disadvantage of the material is that it fades in strong sunlight.
[ترجمه گوگل]عیب اصلی این ماده این است که در نور شدید خورشید محو می شود
[ترجمه ترگمان]نقطه ضعف اصلی این ماده این است که در نور شدید خورشید محو می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The curtains had faded in the sun.
[ترجمه گوگل]پرده ها زیر نور خورشید کمرنگ شده بودند
[ترجمه ترگمان]پرده ها در آفتاب ناپدید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The velvet curtains were faded in patches.
[ترجمه گوگل]پرده های مخملی تکه تکه محو شده بودند
[ترجمه ترگمان]پرده های مخملی دیگر به هم ریخته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. As time went on, his ambition to be part of the US Supreme Court faded in a miasma of alcohol and despair.
[ترجمه گوگل]با گذشت زمان، جاه طلبی او برای عضویت در دادگاه عالی ایالات متحده در میان مشروبات الکلی و ناامیدی کم رنگ شد
[ترجمه ترگمان]با گذشت زمان، جاه طلبی او به عنوان بخشی از دادگاه عالی ایالات متحده در a از الکل و ناامیدی ناپدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You'll need to be able to project two images onto the screen as the new one fades in and the old image fades out.
[ترجمه گوگل]شما باید بتوانید دو تصویر را روی صفحه نمایش دهید زیرا تصویر جدید محو می شود و تصویر قدیمی محو می شود
[ترجمه ترگمان]شما باید بتوانید دو تصویر را بر روی صفحه نمایش دهید چون تصویر جدید محو می شود و تصویر قدیمی محو می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The sound of the cheering faded in the distance.
[ترجمه گوگل]صدای تشویق از دور محو شد
[ترجمه ترگمان]صدای هلهله و تشویق دآنش آموزآن در دوردست به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. After the introduction, we'll fade in the first scene.
[ترجمه گوگل]بعد از معرفی، در صحنه اول محو می شویم
[ترجمه ترگمان]بعد از معارفه، ما در صحنه اول محو می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Additional background sound is faded in at the beginning of the shot.
[ترجمه گوگل]صدای پس زمینه اضافی در ابتدای عکس محو می شود
[ترجمه ترگمان]صدای پس زمینه اضافی در ابتدای عکس محو می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. George saw the monitor black out and then a few words faded in.
[ترجمه گوگل]جورج دید که مانیتور سیاه شده است و سپس چند کلمه محو شد
[ترجمه ترگمان]جورج مونیتور را خاموش کرد و بعد چند کلمه ناپدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We fade in the closing music as the hero rides off into the sunset.
[ترجمه گوگل]وقتی قهرمان به سمت غروب می رود، در موسیقی پایانی محو می شویم
[ترجمه ترگمان]وقتی که قهرمان به سمت غروب می رود، ما در هنگام بستن موزیک محو می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. As Neta faded out of the picture, he faded in.
[ترجمه گوگل]همانطور که نتا از تصویر محو شد، او نیز محو شد
[ترجمه ترگمان]همان طور که Neta از روی تصویر محو شده بود، دوباره ناپدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It starts with a multicoloured starfield and some text fading in and out.
[ترجمه گوگل]با یک ستاره چند رنگ شروع می شود و برخی از متن ها در داخل و خارج محو می شوند
[ترجمه ترگمان]با چند رنگ رنگارنگ شروع می شود و چند متن روشن و خاموش می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Cassie woke just after first light to hear the drone of their engines fading in the direction of the sea.
[ترجمه گوگل]کیسی درست پس از اولین نور از خواب بیدار شد تا صدای پهپاد موتورهایشان را که در جهت دریا محو می‌شد، شنید
[ترجمه ترگمان]کسی درست بعد از اولین نور بیدار شد و صدای موتورهای of را که در جهت دریا محو می شد، شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But it soon faded in the economic boom of the 1950s and 1960s.
[ترجمه گوگل]اما به زودی در رونق اقتصادی دهه 1950 و 1960 کمرنگ شد
[ترجمه ترگمان]اما به زودی در رونق اقتصادی دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ کمرنگ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Luca Cumani's well-related filly figured prominently until fading in the closing stages.
[ترجمه گوگل]بازی خوب لوکا کومانی تا زمانی که در مراحل پایانی محو شد، برجسته بود
[ترجمه ترگمان]لوکا Cumani well، تا زمانی که در مراحل پایانی ناپدید شد، به طور برجسته به این موضوع اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[سینما] ظهور تدریجی یک نما از تاریکی به روشنایی - روشن شدن تدریجی صحنه - روشن شدن تدریجی در ابتدای شات - روشن شدن تصویر از سیاهی کامل - روشن کردن تصویر دوم - سیاهی به نور - ظهور تدریجی - ظهور تصویر - فیدباز - محو سیاه - پدیدار - روشن شدن تدریجی تصویر - طلوع تصویر - پدید آمدن - پدیداری - روشن شدن تدریجی - آشکار شدن تدریجی (نور و تصویر) - از تاریکی به روشنایی آمدن تصویر - آشکار شدن تدریجی - پدید آمدن تدریجی - پدیدار شدن تدریجی تصویر - پدیداری تصویر - پدید شدن - پیدایی نما - از تاریکی به روشنایی

پیشنهاد کاربران

ظهر شدنِ تدریجی، پدید آمدنِ تدریجی؛ روشن شدنِ تدریجی

بپرس