faculty

/ˈfækəlti//ˈfæklti/

معنی: استعداد، قوه ذهنی، استادان دانشکده یا دانشگاه، استعداد فکری
معانی دیگر: حس، قوه، توانایی، آما، پولاب، بویه، گیور، قابلیت، (جمع معلم های یک مدرسه یا دانشکده) هیئت علمی، معلمان، استادان، استادگان، (به ویژه در کانادا) دانشکده، قدرت ذهنی، هریک از قوای دماغی، (کلیسای کاتولیک) اجازه ی ویژه (که برای انجام برخی تشریفات یا وظایف به کشیش یا اسقف داده می شود)، (قدیمی) حرفه، پیشه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: faculties
(1) تعریف: capacity or ability, as to do a certain task or to think in a certain way.
مترادف: ability, aptitude, capability, capacity, power
مشابه: endowment, facility, flair, gift, knack, potential, propensity, skill, talent

- I have poor faculty in math and logic.
[ترجمه Mobin1] من استعداد ضعیفی در ریاضی و منطق دارم
|
[ترجمه رویا] توی منطق و ریاضی بی استعدادم
|
[ترجمه رویا محمدی] در ریاضی و منطق چندان قوی نیستم
|
[ترجمه گوگل] من در ریاضی و منطق دانش ضعیفی دارم
[ترجمه ترگمان] من استعداد خوبی در ریاضی و منطق دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: any of the specific mental capabilities such as memory, perception, reasoning, or understanding.
مشابه: capability, capacity, facility, intellect, mind

(3) تعریف: the body of teachers in a school, college, or university.
مترادف: instructors, professors, teachers
مشابه: academics, pedagogues, staff

جمله های نمونه

1. faculty of letters
دانشکده ی ادبیات

2. a faculty meeting
جلسه ی استادان (یا معلمان)

3. the faculty and staff of this university
استادان و کارمندان این دانشگاه

4. the faculty of election
استعداد گزینش

5. the faculty of hearing
حس شنوایی

6. the faculty of making friends
استعداد دوست یابی

7. the faculty of speech
قوه ی ناطقه،توانایی سخن گویی

8. the faculty of speech
قدرت تکلم

9. students and faculty together presented their demands
دانشجویان و استادان خواسته های خود را تواما ارائه کردند.

10. members of the faculty of the medical school had also been invited
اعضا هیئت علمی دانشکده ی پزشکی نیز دعوت شده بودند.

11. he is on the faculty
او جزو استادان است،او عضو هیات علمی است.

12. the head of the law faculty
رییس دانشکده ی حقوق

13. Both faculty and students oppose the measures.
[ترجمه گوگل]هم اساتید و هم دانشجویان با این اقدامات مخالف هستند
[ترجمه ترگمان]هم هیات علمی و هم دانش آموزان با این تدابیر مخالفند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She had a great faculty for absorbing information.
[ترجمه کاکتوس] او استعداد زیادی در فرا گرفتن اطلاعات داشت.
|
[ترجمه گوگل]او استعداد خوبی برای جذب اطلاعات داشت
[ترجمه ترگمان]استعداد خوبی برای این اطلاعات داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Should the new department form part of the Faculty of Arts?
[ترجمه گوگل]آیا بخش جدید باید بخشی از دانشکده هنر باشد؟
[ترجمه ترگمان]آیا بخش جدید باید بخشی از دانشکده هنر را تشکیل دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. It is also a myth that the faculty of hearing is greatly increased in blind people.
[ترجمه Ali Bakhshi] اینکه قدرت شنوایی افراد نابینا به شدت کاهش می یابد یک باور نادرست است
|
[ترجمه گوگل]همچنین این افسانه است که قوه شنوایی در افراد نابینا بسیار افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]هم چنین یک افسانه وجود دارد مبنی بر اینکه دانشکده شنوایی در افراد نابینا به شدت افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. For the faculty, there exists the triad of responsibilities: teaching, research, and service.
[ترجمه Ali Bakhshi] اعضای هیآت علمی باید در سه مهارت تدریس - تحقیق وارایه برجسته باشند
|
[ترجمه گوگل]برای دانشکده، سه گانه مسئولیت وجود دارد: تدریس، تحقیق و خدمات
[ترجمه ترگمان]برای هیات علمی، سه گانه مسیولیت وجود دارد: آموزش، تحقیق، و خدمات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The faculty agreed on a change in the requirements.
[ترجمه Ali Bakhshi] استادبا یک تغییر در تکالیف دانشجو ( یان ) موافقت کرد
|
[ترجمه گوگل]دانشکده با تغییر در الزامات موافقت کرد
[ترجمه ترگمان]اعضای هیات علمی در مورد تغییر در نیازمندی ها به توافق رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. She has a faculty for inspiring confidence in people.
[ترجمه Ali Bakhshi] او در بر انگیختن اعتماد به نفس افراد مهارت زیادی دارد
|
[ترجمه گوگل]او توانایی ایجاد اعتماد به نفس در مردم را دارد
[ترجمه ترگمان]او یک هییت علمی برای القای اعتماد به نفس افراد دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. These girls have the faculty to learn languages easily.
[ترجمه گوگل]این دختران توانایی یادگیری زبان را به راحتی دارند
[ترجمه ترگمان]این دخترها توانایی یادگیری زبان را به راحتی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. How can faculty improve their teaching so as to encourage creativity?
[ترجمه علی بخشی] استادان دانشگاه با چه روش پیشرفته ای میتوانند دانشجویان را در مسیر خلاقیت قرار دهند؟
|
[ترجمه گوگل]چگونه اساتید می توانند تدریس خود را بهبود بخشند تا خلاقیت را تشویق کنند؟
[ترجمه ترگمان]چگونه هیات علمی می تواند آموزش خود را بهبود بخشد تا خلاقیت را تشویق کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

استعداد (اسم)
susceptibility, aptitude, capacity, amplitude, art, liability, verve, brilliance, tendency, ingenuity, shift, turn, talent, flair, gift, caliber, aptness, property, knack, genius, faculty, predisposition

قوه ذهنی (اسم)
faculty, mentality

استادان دانشکده یا دانشگاه (اسم)
faculty

استعداد فکری (اسم)
faculty, habiliment

انگلیسی به انگلیسی

• ability; aptitude; sense; skill, talent; capability; department; teaching staff; teaching and administrative force of a university
your faculties are your physical and mental abilities.
a faculty in a university or college is a group of related departments.
you can refer to all the staff of a particular group of related departments in a university or college as the faculty.

پیشنهاد کاربران

1. استعداد. توانایی. قابلیت 2. قدرت. قوه 3. قوه ذهنی 4. دانشکده 5. هیئت علمی
مثال:
the faculty of speech
قدرت سخنرانی
an unusual faculty for painting
یک استعداد استثنایی برای نقاشی کردن.
the arts faculty
دانشکده هنر
✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: An inherent ability or the teaching staff at an institution; ability 🎓
🔍 مترادف: Staff
✅ مثال: The faculty at the university includes some of the leading researchers in the field of biotechnology.
صلاحیت
این کلمه در زبان فارسی معادل �دانشکده� است و برای اشاره به یک نهاد علمی، عموماً متشکل از چند گروه آموزشی، درون دانشگاه بکار میرود. مثل:
Faculty of Humanities
یعنی: دانشکده علوم انسانی
گاهی کلمات �College� و �School� نیز بعنوان معادل این واژه در زبان انگلیسی استفاده میشوند. مثل:
...
[مشاهده متن کامل]

Engineering School
یعنی: دانشکده مهندسی
College of Sciences
یعنی: دانشکده علوم

توانایی، قابلیت
مثال: His artistic faculty allowed him to express himself through painting.
قابلیت هنری او به او اجازه داد تا خودش را از طریق نقاشی بیان کند.
گروه معلمان/آموزگاران/اساتید
اساتید
نیرو یا نیرویی
این به معنای توانای ذهنی هست هم توانایی فیزیکی. . .
قوه ذاتی ذهن یا جسم
استعداد
دانشکده ( mainly US )
هیئت علمی ( mainly UK )
قوه یا قدرت
مثلا mental faculty
یعنی قوای ذهنی
● دانشکده
● هیئت علمی ( دانشگاه )
● قوه ( مثل قوه بینایی، چشایی. . . )
● استعداد ذاتی
استعداد ذاتی؟
یک کلمه ی formal هست برای استعداد
a particular skill that someone has SYN talent
که حرف اضافه ی for همراهش میاد
She had a great faculty for absorbing information
دانشکده
اعضای علمی دانشکده
قدرت ذهنی، استعداد
A particular department at a college or university, or the teachers in that department
در متون فلسفی : قوه
دانشکده
The faculty offers students the opportunity to study dance
استعداد
دانشکده

کادر آموزشی
اعضای هیئت علمی
Faculty development بالندگی اعضای هیئت علمی
A faculty is a mental or physical ability
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس