faculties

جمله های نمونه

1. mankind's intellectual faculties
استعدادهای فکری انسان

2. man's apprehensive faculties
استعدادهای ادراکی بشر

3. in command of one's faculties
مشاعر خود را در اختیار داشتن

4. the slow degeneration of the patient's faculties
از دست رفتن تدریجی مشاعر بیمار

5. he is not in command of his faculties
او مشاعر خود را از دست داده است.

6. when he reached ninety, he gradually lost his faculties
به نود سالگی که رسید کم کم قوای دماغی خود را از دست داد.

پیشنهاد کاربران

قوا
مثلا : قوای فکری، قوای ذهنی، قوای جسمی
Definition: Faculties are special permissions given to someone
to do something that they would not normally be allowed to do
اختیارات
the full use of your mental faculties
قوه ذهنی
حواس , مشاعر , حواس پنجگانه
دانشکده ها
توانایی

بپرس