factotum

/fækˈtoʊtəm//fækˈtəʊtəm/

معنی: خدمتکار، ادم همه کاره
معانی دیگر: نوکر، کارچاق کن، همه کاره، مستخدم، گوش به فرمان، فرمان بر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one employed to do a wide variety of tasks.

جمله های نمونه

1. I became her assistant and general factotum.
[ترجمه محبوب] من دستیار و همه کاره او شدم
|
[ترجمه گوگل]من دستیار و فاکتوتوم عمومی او شدم
[ترجمه ترگمان]من دستیار اون و ژنرال factotum شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She was a general factotum at the restaurant - washing dishes, cleaning the floors and polishing the furniture.
[ترجمه گوگل]او یک فکتوتوم عمومی در رستوران بود - ظرف ها را می شست، کف ها را تمیز می کرد و مبلمان را جلا می داد
[ترجمه ترگمان]او یک factotum عمومی در غذاهای رستوران، تمیز کردن زمین و تمیز کردن مبلمان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was Dersingham's factotum, if you get me.
[ترجمه گوگل]اگر متوجه شدید او فکتوتوم درسینگهام بود
[ترجمه ترگمان]اگه منو گیر بیاری اون آدم همه کاره was
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We need a factotum to take care of the workshop.
[ترجمه گوگل]به یک فکتوتوم جهت رسیدگی به کارگاه نیازمندیم
[ترجمه ترگمان]ما یه نفر رو لازم داریم که از کارگاه مراقبت کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Factotum initial: An initial letter surrounded by ornamentation, and can thus be variously patterned to match the content of the text.
[ترجمه گوگل]Factotum حرف اول: یک حرف اولیه که با تزئینات احاطه شده است، و بنابراین می تواند به شکل های مختلفی برای مطابقت با محتوای متن الگوبرداری شود
[ترجمه ترگمان]factotum اولیه: یک حرف اولیه که توسط زیور آلات احاطه شده است و می تواند به طرق مختلف الگوی متفاوتی برای مطابقت با محتوای متن داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If you wanted to be nice about it, you would call him a factotum.
[ترجمه گوگل]اگر می خواستی در این مورد خوب رفتار کنی، او را یک فکتوتوم خطاب می کردی
[ترجمه ترگمان]اگر می خواستید در این مورد خوب صحبت کنید، شما او را یک آدم همه کاره صدا می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خدمتکار (اسم)
maid, maidservant, batman, servant, varlet, server, chambermaid, handmaid, fag, factotum, servitor

ادم همه کاره (اسم)
factotum

انگلیسی به انگلیسی

• employee with many different duties
a factotum is a servant who is employed to do a wide variety of jobs for someone; a formal word.

پیشنهاد کاربران

کسی که در اداره ای همه نوع کار انجام می دهد. مستخدم همه کاره
an employee or a handyman who does all kinds of work.
his factotums covered up the damage, and urged some to silence

بپرس