1. So you can find a diverse range of factoids and opinions on even the most obscure subjects.
[ترجمه گوگل]بنابراین شما می توانید طیف متنوعی از واقعیت ها و نظرات را حتی در مبهم ترین موضوعات پیدا کنید
[ترجمه ترگمان]بنابراین می توانید طیف وسیعی از عقاید و عقاید مختلف را در موضوعات مبهم پیدا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. As a bonus, in researching this little factoid I discovered a new word I hadn't known before; kerf. When you cut up a log into boards the thickness of your saw matters.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک امتیاز، در تحقیق درباره این واقعیت کوچک، کلمه جدیدی را کشف کردم که قبلاً نمی دانستم کرف هنگامی که یک کنده را به تخته می برید، ضخامت اره شما اهمیت دارد
[ترجمه ترگمان]به عنوان پاداش برای تحقیق درباره این factoid کوچک، یک کلمه جدید کشف کردم که قبلا ندیده بودم، بریدگی وقتی یک تنه درخت را می برید و به ضخامت آن یکی از matters را می برید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Futuristic Factoid: This creature slurps algae and breathes through long, brightly colored gills.
[ترجمه گوگل]Factoid آینده نگر: این موجود جلبک ها را لغزش می کند و از میان آبشش های بلند و رنگارنگ نفس می کشد
[ترجمه ترگمان]این جانور algae دارد و از طریق آبشش بلند و بلند نفس می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Here's another subtle yet important factoid.
[ترجمه گوگل]در اینجا یک فاکتوئید ظریف و در عین حال مهم دیگر وجود دارد
[ترجمه ترگمان]این هم یک نکته زیرکانه دیگر است که هنوز هم مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The myth is not simply a static, misunderstood factoid.
[ترجمه گوگل]اسطوره صرفاً یک فاکتوئید ثابت و اشتباه درک نشده نیست
[ترجمه ترگمان]این افسانه به سادگی یک کلمه ایستا و نادرست نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. As a bonus, in researching this little factoid I discovered a new word I hadn't known before; kerf.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک امتیاز، در تحقیق درباره این واقعیت کوچک، کلمه جدیدی را کشف کردم که قبلاً نمی دانستم کرف
[ترجمه ترگمان]به عنوان پاداش برای تحقیق درباره این factoid کوچک، یک کلمه جدید کشف کردم که قبلا ندیده بودم، بریدگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Freaky factoid: The suppressed genes "are closely related to Hox genes, which play a similar role in humans. "
[ترجمه گوگل]فاکتوئید عجیب و غریب: ژن های سرکوب شده "نزدیک به ژن های Hox هستند که نقش مشابهی در انسان دارند "
[ترجمه ترگمان]Freaky factoid: ژن های سرکوب شده \" با ژن های Hox که نقش مشابهی در انسان ها ایفا می کنند، ارتباط نزدیکی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Adopt an elephant. Factoid: Just like humans, elephants are known to experience feelings of grief and empathy.
[ترجمه گوگل]یک فیل را به فرزندی قبول کنید Factoid: درست مانند انسان ها، فیل ها نیز احساس غم و اندوه و همدلی دارند
[ترجمه ترگمان]یک فیل را به فرزندی قبول کنید factoid: درست مثل انسان ها، فیل ها با احساس غم و همدردی آشنا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Adopt a koala. Factoid: There are only an estimated 000 to 000 koalas living in the wild today.
[ترجمه گوگل]یک کوالا را قبول کنید فاکتوئید: امروزه تنها حدود 000 تا 000 کوالا در طبیعت زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]یک کو آلای را انتخاب کنید factoid: امروزه حدود ۰۰۰ هزار نفر در حیات وحش زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Here's a pop factoid for you.
[ترجمه گوگل]در اینجا یک فاکتوئید پاپ برای شما آورده شده است
[ترجمه ترگمان]اینم یه pop برای تو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Adopt a beluga whale. Factoid: Long ago sailors nicknamed these whales "sea canaries" for their birdlike songs.
[ترجمه گوگل]نهنگ بلوگا را بپذیرید Factoid: مدت ها پیش ملوانان به این نهنگ ها به دلیل آوازهای پرنده مانندشان لقب «قناری دریایی» دادند
[ترجمه ترگمان]با یک کم وال به فرزندی قبول کن sailors: دیرزمانی است که به این وال ها ملقب به قناری دریایی برای آهنگ birdlike
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Adopt a snow leopard. Factoid: Snow leopards can leap nearly six times their body length.
[ترجمه گوگل]پلنگ برفی را بپذیرید فاکتوئید: پلنگ های برفی می توانند تقریباً شش برابر طول بدن خود بپرند
[ترجمه ترگمان]یک پلنگ برفی را به فرزندی قبول کنید factoid: پلنگ برفی می تواند تقریبا ۶ برابر طول بدن آن ها بپرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Adopt a polar bear. Factoid: These animals are highly nomadic, but scientists estimate that 60 percent of polar bears live in Canada.
[ترجمه گوگل]یک خرس قطبی را قبول کنید Factoid: این حیوانات به شدت عشایری هستند، اما دانشمندان تخمین می زنند که 60 درصد از خرس های قطبی در کانادا زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]یک خرس قطبی را به فرزندی قبول کنید factoid: این حیوانات بسیار چادرنشین هستند اما دانشمندان تخمین می زنند که ۶۰ درصد از خرس های قطبی در کانادا زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید