facing

/ˈfeɪsɪŋ//ˈfeɪsɪŋ/

معنی: نما، روکش، رویه، متوجه
معانی دیگر: (دوزندگی) سجاف، حاشیه ی زینتی، رویه ی یخه (یقه)، پارچه ای که برای سجاف دوزی یا حاشیه دوزی و یا رویه ی یخه به کار می رود، (معماری) روکار، رخپوش، بیرونه، علائم ریاضی مثل x و +

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: material applied to a surface as a covering, such as bricks to a cement wall or lining to a coat.
مشابه: veneer

جمله های نمونه

1. facing my bad-tempered teacher was quite a ordeal
رو به رو شدن با معلم بدخلق من کار بسیار شاقی بود.

2. he was facing a revolt even in his own party
حتی در حزب خودش هم با عصیان مواجه بود.

3. they sat facing each other without speech
آنها بدون گفت و شنود در برابر هم نشستند.

4. the court is facing a backlog of cases
دادگاه با دعاوی عقب افتاده ی زیادی مواجه است.

5. the western world was facing a shortage of manpower
جهان غرب با کمبود کارگر مواجه شده بود.

6. the girl stood with arms akimbo facing her mother
دختر دست به کمر جلو مادرش ایستاد.

7. She could see a figure sitting immobile, facing the sea.
[ترجمه گوگل]او می توانست چهره ای را ببیند که بی حرکت و رو به دریا نشسته است
[ترجمه ترگمان]می توانست هیکلی را ببیند که بی حرکت نشسته بود و به دریا خیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some of the problems schools are facing are a carry-over from the previous government's policies.
[ترجمه گوگل]برخی از مشکلاتی که مدارس با آن روبه رو هستند، برگرفته از سیاست های دولت قبل است
[ترجمه ترگمان]برخی از مشکلات مدارس با توجه به سیاست های دولت قبلی در حال انجام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Small travel operators are facing bankruptcy.
[ترجمه گوگل]اپراتورهای کوچک مسافرتی با ورشکستگی روبرو هستند
[ترجمه ترگمان]اپراتورهای مسافرتی کوچک با ورشکستگی مواجه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Industry is facing a serious labour shortage.
[ترجمه گوگل]صنعت با کمبود شدید نیروی کار مواجه است
[ترجمه ترگمان]صنعت با کمبود جدی کار مواجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They were leaning forward, facing each other.
[ترجمه گوگل]آنها به جلو خم شده بودند، روبروی هم
[ترجمه ترگمان]آن ها به جلو خم شده بودند و روبروی یکدیگر قرار گرفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The prime minister is now facing a revolt by members of his own party.
[ترجمه گوگل]نخست وزیر اکنون با شورش اعضای حزب خود مواجه است
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر اکنون با شورش اعضای حزب خود مواجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The government is facing a new wave of opposition in the form of a student strike.
[ترجمه گوگل]دولت با موج جدیدی از مخالفت ها در قالب اعتصاب دانشجویی مواجه است
[ترجمه ترگمان]دولت با موج جدیدی از مخالفت در شکل اعتصاب دانشجویی مواجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The needle of the compass shows that we're facing south.
[ترجمه گوگل]سوزن قطب نما نشان می دهد که ما رو به جنوب هستیم
[ترجمه ترگمان]عقربه قطب نما نشان می دهد که ما با جنوب روبرو هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The Black Sea is facing ecological catastrophe as a result of pollution.
[ترجمه گوگل]دریای سیاه در نتیجه آلودگی با فاجعه زیست محیطی مواجه است
[ترجمه ترگمان]دریای سیاه در نتیجه آلودگی با فاجعه زیست محیطی روبرو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Put aside all Facing the misunderstanding to keep cool.
[ترجمه گوگل]همه را کنار بگذارید تا با سوء تفاهم روبرو شوید
[ترجمه ترگمان]همه رو در مقابل سو تفاهم قرار بده تا خونسرد باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نما (اسم)
face, view, facing, index, air, front, exponent, visage, surface, hue, diagram, superficies

روکش (اسم)
slip, facing, coat, coating, plate, blanket, veneer, capote, casing

رویه (اسم)
upper, tack, top, procedure, facing, cover, surface, method, scheme, metier, comportment, vamp, praxis, tenor, instep, ism

متوجه (صفت)
careful, alert, advertent, attentive, mindful, facing, heedful, setting off

تخصصی

[عمران و معماری] رخپوش
[زمین شناسی] رخپوش- روکار، نما
[نساجی] مدل جلو یقه
[پلیمر] رویه، نما، وجه
[آب و خاک] رویه سازی(سنگفرش)

انگلیسی به انگلیسی

• coating, covering (ornamental or protective); decorative trim sewn on the edge of clothes or other fabric
pertaining to coating, covering (ornamental or protective); positioning to face something
facing is a second layer of material which is stitched inside the cuffs, collar and some other parts of clothes in order to strengthen them and make them look neat.
the facings of a uniform, jacket, or coat are its collar and cuffs when they are made of a different fabric from the main part.
a facing on a wall is a layer of stone, concrete, or other material that is spread over its surface in order to make it look attractive.
see also face.

پیشنهاد کاربران

رویارویی، مواجهه، رو به رو شدن،
Facing Feelings with Optimism
مواجهه خوش بینانه با احساسات
رویارویی خوش بینانه با احساسات
رو به رو شدن با احساسات با خوش بینی
پرداخت
مثلا
facing the expense of purchase
روبروی
رویارویی
( خرده فروشی ) وجه دهی ( به کالا در شلف )
کنار اومدن
روبرو شدن ، مواجه شدن
Facing death روبرو شدن با مرگ
مُشرِف بودن به. . .
My room is facing the sea
اتاق من مُشرِف به دریاست 😊
The regime is facing annihilation : رژیم در حال نابودی است - رژیم نالودی و سقوط را پیش رو داره
نما
رودررویی، روبرویی، تقابل
رویارویی با
مقابله با
مبارزه با
برخورد با
پیشِ رو
روبرو / مقابل / نمای بیرونی دیوار / سجاف ( خیاطی ) / نما
رویکرد
در مواجهه با
در مقابل
مراقبت
مواجه شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس