facilitation

/fəˌsɪləˈteɪʃən//fəˈsɪlɪteɪʃən/

آسان سازی، تسهیل، گره گشایی، کارگشایی، بشولش

جمله های نمونه

1. associative facilitation
آسان سازی تداعی

2. If this were not so, contextual facilitation of auditory word recognition would occur only for words at the end of clauses.
[ترجمه گوگل]اگر اینطور نبود، تسهیل زمینه شناخت کلمه شنیداری فقط برای کلمات انتهای بندها اتفاق می افتاد
[ترجمه ترگمان]اگر این طور نبود، تسهیل contextual کلمه شنیداری تنها برای کلمات در پایان عبارات رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Social facilitation effect Working harder when in a group than when working alone.
[ترجمه گوگل]اثر تسهیل اجتماعی سخت کار کردن در یک گروه نسبت به زمانی که به تنهایی کار می کنید
[ترجمه ترگمان]اثر تسهیل اجتماعی وقتی در یک گروه سخت تر از زمانی که تنها کار می کند کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Additional therapies include 12-Step facilitation approaches that assist those with drinking problems in using self-help programs such as Alcoholics Anonymous (AA).
[ترجمه گوگل]درمان‌های اضافی شامل رویکردهای تسهیل‌کننده 12 مرحله‌ای است که به افرادی که مشکلات نوشیدن الکل دارند در استفاده از برنامه‌های خودیاری مانند الکلی‌های گمنام (AA) کمک می‌کند
[ترجمه ترگمان]درمان های دیگر شامل رویکردهای تسهیل ۱۲ مرحله ای هستند که به افراد مبتلا به نوشیدن مشکلات در استفاده از برنامه های خود کمک مانند as Anonymous (AA)کمک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Be confident in your facilitation skills when standing up in front of a group.
[ترجمه گوگل]هنگام ایستادن در مقابل یک گروه به مهارت های تسهیل گری خود اطمینان داشته باشید
[ترجمه ترگمان]زمانی که در مقابل یک گروه بایستید، به توانایی های facilitation خود اعتماد داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Take so-called "facilitation payments", a highfaluting name for little bribes.
[ترجمه گوگل]به اصطلاح «پرداخت تسهیلات» را در نظر بگیرید، نامی که برای رشوه‌های کوچک نامشخص است
[ترجمه ترگمان]به اصطلاح \"پرداخته ای تسهیل\"، نام highfaluting برای گرفتن رشوه کوچک در نظر بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Principle 8 of Facilitation: Resolution – Conflicts are Good!
[ترجمه گوگل]اصل 8 تسهیل: حل و فصل - تعارض خوب است!
[ترجمه ترگمان]اصل شماره ۸: حل اختلافات خوب است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The adjustment of agricultural structure has some facilitation to peasant's income increase. "
[ترجمه گوگل]تعدیل ساختار کشاورزی تسهیلاتی برای افزایش درآمد دهقانان دارد "
[ترجمه ترگمان]تعدیل ساختار کشاورزی به افزایش درآمد کشاورزان کمک کرده است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Further improve financial services, trade promotion, investment facilitation.
[ترجمه گوگل]بهبود بیشتر خدمات مالی، ترویج تجارت، تسهیل سرمایه گذاری
[ترجمه ترگمان]بهبود بیشتر خدمات مالی، ارتقا تجارت، تسهیل سرمایه گذاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The facilitation of the contentious procedure and the diversification of the summary procedure have already become the basic trend of the legislation development of the criminal procedure.
[ترجمه گوگل]تسهیل روند دعوا و تنوع در آیین دادرسی اجمالی در حال حاضر به روند اساسی توسعه قانون آیین دادرسی کیفری تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]تسهیل روند نزاع و تنوع روش خلاصه، در حال حاضر به روند اساسی توسعه قانون آیین دادرسی کیفری تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The results showed that the obvious facilitation of the accumulation of the dry matter and the yield was got by intercrop.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان داد که تسهیل آشکار تجمع ماده خشک و عملکرد با کشت مخلوط حاصل می شود
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان داد که تسهیل آشکار انباشت مواد خشک و محصول توسط intercrop بدست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Leadership and facilitation are the shared responsibilities of each group member.
[ترجمه گوگل]رهبری و تسهیل مسئولیت مشترک هر یک از اعضای گروه است
[ترجمه ترگمان]رهبری و تسهیل مسئولیت های مشترک هر یک از اعضای گروه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Objective: To explore the effect of neuromuscular facilitation combined with faradism on upper limbs function in hemiplegic patients with stroke.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی تأثیر تسهیل عصبی عضلانی همراه با فارادیسم بر عملکرد اندام فوقانی در بیماران همی پلژیک مبتلا به سکته مغزی
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی اثر تسهیلات neuromuscular همراه با faradism در عملکرد اعضای بالاتر در بیماران hemiplegic با سکته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Objective : To observe neuromuscular facilitation techniques in the strephenopodia after stroke.
[ترجمه گوگل]هدف: مشاهده تکنیک های تسهیل عصبی عضلانی در استرفنوپودی ها پس از سکته مغزی
[ترجمه ترگمان]هدف: مشاهده تکنیک های تسهیل neuromuscular در the بعد از سکته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. From a complexity stand point, facilitation is seen as a reductionist activity, reducing complexity to simple problems with simple outcomes and a simple path for getting there.
[ترجمه گوگل]از نقطه نظر پیچیدگی، تسهیل به عنوان یک فعالیت تقلیل گرایانه در نظر گرفته می شود که پیچیدگی را به مشکلات ساده با نتایج ساده و یک مسیر ساده برای رسیدن به آن کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]از نقطه نظر پیچیدگی، تسهیل به عنوان یک فعالیت تقلیل گرا، کاهش پیچیدگی به مشکلات ساده با پیامدهای ساده و یک مسیر ساده برای رسیدن به آنجا دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• making easy, act of helping to move forward, promotion, expedition

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : facilitate
✅️ اسم ( noun ) : facilitation / facility
✅️ صفت ( adjective ) : facilitative / facile
✅️ قید ( adverb ) : facilely
در کسب و کار به معنای جلسه راهیابی و راه گشایی
تسهیل
آسان سازی
گره گشایی
راه گشا ( برای مثال facilitation behaviors به معنای رفتار هایی است که باعث حل مشکلات در کارهای گروهی میشود . بنابراین ، رفتار های راه گشا ، مناسب ترین معنی برای آن است. )
حمایت و پشتیبانی
تسهیل گری

بپرس