🔸 معادل فارسی:
تسهیل سازی / ساده سازی / آسان سازی
در زبان محاوره ای:
راحتش کن، آسونش کن، قابل دسترسش کن، تسهیلش کن
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( ترکیبی – فنی/مدیریتی ) :**
... [مشاهده متن کامل]
ترکیب خلاقانه از *facilitate* ( تسهیل کردن ) و *simplify* ( ساده سازی ) برای اشاره به فرآیندی که هم شامل آسان سازی و هم فراهم کردن شرایط انجام کار است
مثال: We need to facilify onboarding for new users.
باید فرآیند ورود کاربران جدید رو آسون تر و قابل دسترس تر کنیم.
2. ** ( طنزآمیز – انتقادی ) :**
گاهی به عنوان شوخی با زبان مدیریتی یا اصطلاحات ساختگی استفاده می شود، به ویژه در استارتاپ ها یا تبلیغات دیجیتال
مثال: Let’s facilify the synergy pipeline to maximize impact.
( طنز ) بیاید خط هم افزایی رو تسهیل سازی کنیم تا اثرگذاری رو ببریم بالا!
- - -
🔸 مترادف های احتمالی:
streamline – simplify – ease – enable – make accessible – optimize
تسهیل سازی / ساده سازی / آسان سازی
در زبان محاوره ای:
راحتش کن، آسونش کن، قابل دسترسش کن، تسهیلش کن
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( ترکیبی – فنی/مدیریتی ) :**
... [مشاهده متن کامل]
ترکیب خلاقانه از *facilitate* ( تسهیل کردن ) و *simplify* ( ساده سازی ) برای اشاره به فرآیندی که هم شامل آسان سازی و هم فراهم کردن شرایط انجام کار است
مثال: We need to facilify onboarding for new users.
باید فرآیند ورود کاربران جدید رو آسون تر و قابل دسترس تر کنیم.
2. ** ( طنزآمیز – انتقادی ) :**
گاهی به عنوان شوخی با زبان مدیریتی یا اصطلاحات ساختگی استفاده می شود، به ویژه در استارتاپ ها یا تبلیغات دیجیتال
مثال: Let’s facilify the synergy pipeline to maximize impact.
( طنز ) بیاید خط هم افزایی رو تسهیل سازی کنیم تا اثرگذاری رو ببریم بالا!
- - -
🔸 مترادف های احتمالی: