facia

/ˈfeɪʃə//ˈfeɪʃə/

معنی: حلقه، بند، کمربند، دایره زنگی، گچبری سر ستون، هزاره برجسته، لایه پوششی فیبری
معانی دیگر: (انگلیس) رجوع شود به: fascia

جمله های نمونه

1. Since 199 transposition of tensor facia lata was practiced in 102 cases. The results were good.
[ترجمه گوگل]از سال 199 جابجایی تانسور فاسیا لاتا در 102 مورد انجام شد نتایج خوب بود
[ترجمه ترگمان]از آنجا که ۱۹۹ صندلی محرک tensor در ۱۰۲ مورد اجرا شد نتایج خوب بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. As the most famous old facia in Beijing, Cheese Wei, which has been handed down to the 4th generation, is really unadulterated among these stores currently.
[ترجمه گوگل]Cheese Wei به عنوان معروف ترین چهره قدیمی در پکن، که به نسل 4 تحویل داده شده است، در حال حاضر در بین این فروشگاه ها واقعاً دست نخورده است
[ترجمه ترگمان]همان طور که مشهورترین مربی قدیمی در پکن، وی وی، که به نسل چهارم واگذار شده است، در حال حاضر در بین این مغازه ها قرار ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The present invention relates to a muffler facia assembly including a muffler (200) with at least one thermoplastic shell formed into a facia assembly (20 on a motor vehicle.
[ترجمه گوگل]اختراع حاضر مربوط به مجموعه صورت صدا خفه کن شامل یک صدا خفه کن (200) با حداقل یک پوسته ترموپلاستیک است که به یک مجموعه صورت (20 در یک وسیله نقلیه موتوری) تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]اختراع موجود به یک مونتاژ، مونتاژ، شامل یک muffler muffler (۲۰۰)با حداقل یک پوسته thermoplastic (۲۰)در یک خودرو موتور، مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The facia may come in one or two colours.
[ترجمه گوگل]صورت ممکن است در یک یا دو رنگ باشد
[ترجمه ترگمان]ممکن است facia با یک یا دو رنگ ظاهر شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Options include a top-quality interior with seats, facia and panels trimmed in grosgrain leather.
[ترجمه گوگل]گزینه‌ها شامل فضای داخلی با کیفیت بالا با صندلی‌ها، صورت و پانل‌هایی است که با چرم ناخالص تزئین شده‌اند
[ترجمه ترگمان]گزینه ها عبارتند از یک فضای داخلی با کیفیت بالا با صندلی، مشتاقانه و panels که در جلد چرمی grosgrain چیده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The facia may be any suitable body part of a motor vehicle, such as a bumper, a rocker panel, an air damn, a spoiler, a sideboard or a body module.
[ترجمه گوگل]صورت ممکن است هر قسمت بدنه مناسب یک وسیله نقلیه موتوری باشد، مانند سپر، پانل راکر، لعاب هوا، اسپویلر، بوفه یا ماژول بدنه
[ترجمه ترگمان]facia ممکن است قسمت بدنه مناسب از یک وسیله نقلیه موتوری مانند سپر ماشین، یک تابلوی راک، یک damn، a، یک بوفه و یا یک ماژول بدنه باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The climax is approaching, that is to show your acqierements and imitate some famous actors ' facia action.
[ترجمه گوگل]نقطه اوج نزدیک است، یعنی نشان دادن دستاوردهای خود و تقلید از اکشن چهره بازیگران مشهور
[ترجمه ترگمان]نقطه اوج نزدیک شدن است، یعنی نشان دادن acqierements و تقلید از برخی از هنرپیشگان مشهور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. From that point, red, yellow and green LEDs on the facia of a dashboard-mounted box told the drivers how they were faring.
[ترجمه گوگل]از آن نقطه، چراغ‌های LED قرمز، زرد و سبز روی جعبه‌ای که روی داشبورد نصب شده بود، به رانندگان می‌گفت که وضعیت آنها چگونه است
[ترجمه ترگمان]از آن نقطه، LED قرمز، زرد و سبز روی سردر یک جعبه سوار بر داشبورد به رانندگان گفته بود که اوضاع چطور پیش می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The interior is updated with a revised instrument pack placed in front of the driver and a new top roll to the facia.
[ترجمه گوگل]فضای داخلی با یک بسته ابزار اصلاح شده که در جلوی راننده قرار داده شده و یک رول جدید روی صورت به روز شده است
[ترجمه ترگمان]فضای داخلی با یک بسته ابزار اصلاح شده به روز شده در مقابل راننده و یک لوله بالا جدید به the، به روز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Externally, there is a new front end treatment with new front lights while internally, a new facia allows the installation of driver and passenger airbags.
[ترجمه گوگل]از نظر خارجی، یک درمان جدید در قسمت جلو با چراغ های جلو جدید وجود دارد در حالی که در داخل، یک صورت جدید امکان نصب کیسه هوای راننده و سرنشین را فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]نمای خارجی جدیدی با چراغ های جلو جدید وجود دارد در حالی که در داخل داخلی، یک پیشرو جدید اجازه نصب راننده و ایربگ مسافر را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The car's distinctive look comes from extensive use of composite materials on the facia and interior panels.
[ترجمه گوگل]ظاهر متمایز خودرو ناشی از استفاده گسترده از مواد کامپوزیت در نمای و پنل های داخلی است
[ترجمه ترگمان]ظاهر متمایز این خودرو ناشی از کاربرد گسترده مواد مرکب در داخل موزه و پنل های داخلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This paper describes a graphical method for determining the blind area on the facia board of the passenger cars caused by obstruction of the rim. spiders and hub of the steering-wheel.
[ترجمه گوگل]این مقاله یک روش گرافیکی برای تعیین ناحیه کور روی صفحه خودروهای سواری ناشی از انسداد رینگ را شرح می‌دهد عنکبوت ها و توپی فرمان
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک روش گرافیکی را برای مشخص کردن ناحیه کور بر روی عرشه ماشین های مسافربری که در اثر ممانعت از لبه ایجاد شده اند، توصیف می کند عنکبوت و هاب فرمان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. After three years' fight on the copyright, the Tetris finally belonged to the nintendo and become the facia game, and the original edition had sold out for 30 million pieces.
[ترجمه گوگل]پس از سه سال مبارزه بر سر حق چاپ، سرانجام تتریس به نینتندو تعلق گرفت و به بازی فیسیا تبدیل شد و نسخه اصلی آن به قیمت 30 میلیون قطعه فروخته شد
[ترجمه ترگمان]پس از سه سال مبارزه با کپی رایت، Tetris نهایتا متعلق به nintendo و نسخه اصلی آن به مدت ۳۰ میلیون نسخه فروخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Objective To investigate the anatomical character and clinical application value of external malleolus periosteum bone flap pedicled with facia and external malleolus anterior artery.
[ترجمه گوگل]هدف بررسی خصوصیات آناتومیکی و ارزش کاربرد بالینی فلپ استخوان پریوستئوم مالئول خارجی با صورت و شریان قدامی مالئول خارجی
[ترجمه ترگمان]هدف تحقیق در مورد ویژگی های آناتومی و ارزش کاربرد بالینی of بیرونی استخوان periosteum بیرونی با رک و خارجی malleolus فوقانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حلقه (اسم)
loop, ring, segment, annulus, reel, chain, hoop, vortex, wicket, gird, girdle, hank, volute, wisp, curl, cincture, convolution, earring, gyre, eyelet, facia, fascia, ferrule, grummet, handfast, whorl

بند (اسم)
fit, article, articulation, joint, link, bind, bond, clause, provision, snare, segment, levee, facet, hinge, line, dyke, dike, paragraph, dam, wristband, tie, frenum, clamp, binder, sling, fastening, manacle, weir, canto, ligation, commissure, ligature, noose, facia, fascia, funiculus, joggle, holdback, holdfast, internode, ligament, proviso, stanza, trawl

کمربند (اسم)
zone, belt, girdle, seat belt, sash, cordon, waist, cincture, facia, fascia

دایره زنگی (اسم)
tambourine, facia, timbre, timbrel, fascia

گچبری سر ستون (اسم)
facia, fascia

هزاره برجسته (اسم)
facia, fascia

لایه پوششی فیبری (اسم)
facia, fascia

انگلیسی به انگلیسی

• sign board (of a shop); dashboard, instrument panel of a car (british)

پیشنهاد کاربران

بپرس