facetted

جمله های نمونه

1. the skill with which he facetted the great diamond
مهارتی که با آن الماس بزرگ را تراشید

انگلیسی به انگلیسی

• having cut and polished surfaces (i.e. gemstone, stone); complex, having many sides or aspects

پیشنهاد کاربران

بپرس