• : تعریف: in the presence of each other; in person. • مشابه: in person, tete-a-tete
- Penpals for years, they were finally meeting face to face.
[ترجمه گوگل] آنها سال ها بود که در نهایت رو در رو ملاقات می کردند [ترجمه ترگمان] سال ها بود که با هم روبرو شده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. I sat face to face with her.
[ترجمه گوگل]رو در رو با او نشستم [ترجمه ترگمان]با او رو به رو شدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The room fell silent as she came face to face with the man who had tried to kill her.
[ترجمه گوگل]وقتی او با مردی که قصد کشتن او را داشت روبرو شد، اتاق ساکت شد [ترجمه ترگمان]اتاق ساکت شد و با مردی روبه رو شد که سعی کرده بود او را بکشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. At that moment he came face to face with Sergeant Burke.
[ترجمه گوگل]در آن لحظه با گروهبان برک روبرو شد [ترجمه ترگمان]در آن لحظه با گروهبان برک روبه رو شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She was at an early age brought face to face with the horrors of war.
[ترجمه گوگل]او در سنین پایین با وحشت جنگ روبرو شد [ترجمه ترگمان]او در نخستین سنین پیری بود که با آن وحشت های جنگ روبه رو شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. We were standing face to face.
[ترجمه گوگل]رو در رو ایستاده بودیم [ترجمه ترگمان]ما روبروی هم ایستاده بودیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The two have never met face to face before.
[ترجمه گوگل]این دو تا پیش از این هرگز رو در رو ملاقات نکرده بودند [ترجمه ترگمان]این دو نفر هرگز با هم روبه رو نشده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The burglar turned the corner and found himself face to face with a policeman.
[ترجمه گوگل]سارق به گوشه چرخید و خود را رو در رو با یک پلیس دید [ترجمه ترگمان]دزد به گوشه ای پیچید و خود را با یک پاسبان دید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. It is imperative to meet face to face with the client.
[ترجمه گوگل]ملاقات حضوری با مشتری ضروری است [ترجمه ترگمان]ملاقات با مشتری ضروری است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. It was the first time he'd ever come face to face with death.
[ترجمه گوگل]این اولین باری بود که او با مرگ روبرو می شد [ترجمه ترگمان]این اولین باری بود که با مرگ روبرو می شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. She has suddenly come face to face with her own mortality.
[ترجمه گوگل]او ناگهان با مرگ و میر خود روبرو شده است [ترجمه ترگمان]ناگهان با مرگ خودش روبه رو شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Eventually, he came face to face with discrimination again.
[ترجمه گوگل]در نهایت او دوباره با تبعیض روبرو شد [ترجمه ترگمان]سرانجام، او دوباره با تبعیض رو به رو شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The two men stood face to face without a word.
[ترجمه گوگل]دو مرد بدون هیچ حرفی رو در روی هم ایستادند [ترجمه ترگمان]دو مرد بی آنکه کلمه ای بر زبان آورند، در مقابل یکدیگر ایستادند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Actually, I've never met her face to face.
[ترجمه فرهاد] درواقع، هرگز او را ملاقات نکرده ام.
|
[ترجمه گوگل]در واقع، من هرگز او را رودررو ندیدم [ترجمه ترگمان]در واقع، تا حالا صورتش رو به صورتش ندیده بودم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Her eyes flicked from face to face.
[ترجمه گوگل]چشمانش از چهره به چهره می چرخید [ترجمه ترگمان]چشمانش از روی صورت به چهره او برگشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
تخصصی
[نساجی] رویه به رویه - رو در رو
انگلیسی به انگلیسی
• in person (as opposed to by telephone, etc.)
پیشنهاد کاربران
مثال: a face - to - face conversation یک گفتگوی رو در رو
رخ به رخ ، رو در رو ، چهره به چهره ، رو در رو ، مقابل