• : تعریف: (informal) to assume responsibility for one's actions.
جمله های نمونه
1. The others all ran off, leaving me to face the music.
[ترجمه حمید خسروی] بقیه همه فرار کردن, تنهام گذاشتن تا نتیجه کارم ( کار بدم ) رو ببینم.
|
[ترجمه Mjn] دیگران همه فرار کردن من را تنها گذاشتن تا به عواقب کارم برسم
|
[ترجمه گوگل]بقیه همگی فرار کردند و من را رها کردند که با موسیقی روبرو شوم [ترجمه ترگمان]بقیه فرار کردند و مرا تنها گذاشتند تا با موزیک روبه رو شوم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Sooner or later, I'm going to have to face the music.
[ترجمه ritardando89@gmail.com] دیر یا زود، باید با عاقبت کارم رو به رو شوم
|
[ترجمه گوگل]دیر یا زود باید با موسیقی روبرو شوم [ترجمه ترگمان]دیر یا زود باید با موزیک روبرو بشم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. You've been caught cheating now you must face the music.
[ترجمه ritardando89@gmail.com] شما تقلب کرده اید، اکنون باید با عواقب آن روبرو شوید
|
[ترجمه Amir] باید با عواقب کارت روبرو بشی
|
[ترجمه گوگل]شما در حال تقلب گرفتار شده اید، اکنون باید با موسیقی روبرو شوید [ترجمه ترگمان]تو حالا تقلب کردی و حالا باید با موزیک روبرو بشی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Rather than face the music at a trial, Abingdon chose to plea bargain.
[ترجمه گوگل]ابینگدون به جای مواجهه با موسیقی در محاکمه، معامله را انتخاب کرد [ترجمه ترگمان]به جای روبرو شدن با موسیقی در یک محاکمه، Abingdon تصمیم به چانه زدن گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Now she can face the music.
[ترجمه گوگل]حالا او می تواند با موسیقی روبرو شود [ترجمه ترگمان]حالا می تواند با موسیقی روبه رو شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Constance knew the time had come to face the music and speak to Nora.
[ترجمه فریبا] کنستانتین میدانست وقت روبرو شدن رسیده است و با نورا صحبت میکند.
|
[ترجمه گوگل]کنستانس میدانست که زمان مواجهه با موسیقی و صحبت با نورا فرا رسیده است [ترجمه ترگمان]کنستنس \"میدونست که زمان برای دیدن موسیقی اومده\" و با \"نورا\" صحبت کرده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It was not just Diana who had to face the music but her parents as well.
[ترجمه سینا] این تنها دیانا نبود که باید سزای عملش را می دید، والدینش هم مستحق مجازات بودند.
|
[ترجمه گوگل]این فقط دیانا نبود که مجبور بود با موسیقی روبرو شود، بلکه والدین او نیز بودند [ترجمه ترگمان]این تنها دایانا نبود که مجبور بود با موسیقی و نیز والدینش روبه رو شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I had to face the music, I had to face myself.
[ترجمه نیسی] من باید با عواقب کار خودم روبرو بشم، ( چه خوب چه بد )
|
[ترجمه گوگل]من باید با موسیقی روبرو می شدم، باید با خودم روبرو می شدم [ترجمه ترگمان]باید با موسیقی روبرو می شدم، باید با خودم روبرو می شدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He will have to face the music of his opponent's criticisms of apartheid.
[ترجمه گوگل]او باید با موسیقی انتقادات مخالف خود از آپارتاید روبرو شود [ترجمه ترگمان]او مجبور خواهد بود با موسیقی انتقادی خود از آپارتاید روبرو شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Come on now, buck up, face the music!
[ترجمه گوگل]حالا بیا، بلند شو، با موسیقی روبرو شو! [ترجمه ترگمان]زود باش، زود باش، بزن به چاک! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Someday you're going to have to face the music for your actions.
[ترجمه همایون] یکروز مجبور ی نتیجه اعمال خودت را خواهی ببینی
|
[ترجمه گوگل]روزی مجبور خواهید شد برای کارهایتان با موسیقی روبرو شوید [ترجمه ترگمان]یک روزی مجبوری برای اعمال خودت با موزیک روبرو شوی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. A man who would rather face the music the audience.
[ترجمه گوگل]مردی که ترجیح می دهد مخاطب را با موسیقی روبرو کند [ترجمه ترگمان]مردی که ترجیح می دهد با موسیقی گوش کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]شما باید با موسیقی روبرو شوید [ترجمه ترگمان]باید با موزیک روبرو بشی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. We have to face the music; your father is a nutcase.
[ترجمه محی] ما باید با نتیجه کاری که کردیم مواجه بشیم ( اشتباهمونو بپذیریم ) . پدرت یه ادم خل و چله
|
[ترجمه گوگل]ما باید با موسیقی روبرو شویم پدرت یک دمنوش است [ترجمه ترگمان]باید با موزیک روبرو بشیم پدرت یه آدم خل و چل - ه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Success face the music, failure scared by taking consequence.
[ترجمه گوگل]موفقیت با موسیقی روبرو می شود، شکست با نتیجه گرفتن می ترسد [ترجمه ترگمان]موفقیت با موزیک، شکست در نتیجه، شکست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• accept the unpleasant consequences of one's previous actions
پیشنهاد کاربران
با عاقبت کارت روبه رو شو، نتیجه ی کارت
باحقیقت روبه رو شو
مواجه شدن با عواقب یا مشکلات ناشی از اعمال خود
Face the music : to accept the consequence of your actions هر کی خربزه میخوره پای لرزشم میشینه ( اشتباهاتت رو بپذیر ) Don’t make excuse , It is your mistake you have to face the music and try to make it up otherwise no one will trust you
خربزه خوردن و پای لرز نشستن
Origin : 1 - it may have its origin in the tradition of disgraced officers when they were 'drummed out ' of their rwgiment. 2 - another speculation about the origin of the phrase is that it comes from the theater world , where actors face 'the orchestra pit' . ... [مشاهده متن کامل]
ریشه: 1 - موقع اخراج افسران ارتش ، موزیک اجرا می شده ۲ - بعد از تئاتر موزیک, ( پایین تر از صحنه pit orchestra ) اجرا می شده که متناسب با کیفیت اجرای بازیگران نمایش بوده .
رسیدن به سزای اعمال.
To accept criticism or punishment for something you have done/ “Face the music” is a slang expression that means “to accept criticism or punishment for something you have done” اصطلاح، عامیانه پذیرفتن انتقاد یا تنبیه برای کاری که انجام داده اید، به گردن گرفتن مسئولیت تبعات آنچه انجام داده اید. ... [مشاهده متن کامل]
If she lied to me, then she'll just have to face the music. “After making a mistake, it’s important to face the music and take responsibility for your actions. ” “I knew I was going to get in trouble, so I decided to face the music and tell the truth. ” “If you don’t face the music now, things will only get worse in the future. ”
پای لرز خربزه نشستن
Face the music منتظر عواقب کارت باش
عقوبت کار خود را پذیرفتن. . . نتیجه عمل خود را قبول کردن
با عواقب کاری مواجه شدن
مواجه شدن با واقعیت زندگی. پذیرش شرایط . This is life, life is going, face the music. رسم زندگی همینه، زندگی گذرا هست. واقعیت را بپذیر ( با شرایط خودت را وفق بده_با واقعیت رو به رو شو )
Face the music = معنی تحت الفظیش یعنی با موسیقی رو به شدن ولی این یک اصطلاح پرکاربرد هست یعنی باید پای عواقب کارت بمانی مثال: If you’ve done something wrong you have to face the music اگر کار اشتباهی کردی باید پای عواقب کارت هم بمونی.
منتظر عواقب کارت باش
منتظر عواقبش باش
هرچی دیدی از چشم خودت دیدی
مواجه شدن با پیامد تلخ/ ناگوار کار اشتباه انجام شده
to be confronted with the unpleasant consequences of one's action. to accept responsibility for something you have done.
پذیرفتن مسئولیت کار اشتباه to accept criticism or punishment for something you have done
to accept responsibility for something you have done: If she lied to me, then she'll just have to face the music.