face saving


(حفظ کننده ی آبرو) آبرو نگهدار، مراعات کننده ی ظواهر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: serving or intended to preserve one's honor, dignity, prestige, or good reputation.

- We made a face-saving compromise.
[ترجمه گوگل] ما یک سازش برای حفظ چهره انجام دادیم
[ترجمه ترگمان] ما یک مصالحه با ارزش رو انجام دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a face-saving gesture
عملی که برای حفظ آبرو انجام می شود.

2. Perhaps some of them are good at putting on a face, saving the grim reality for private moments.
[ترجمه گوگل]شاید برخی از آنها در ظاهر کردن خوب باشند و واقعیت تلخ را برای لحظات خصوصی حفظ کنند
[ترجمه ترگمان]شاید برخی از آن ها در کنار گذاشتن یک چهره خوب هستند و واقعیت تلخ لحظات خصوصی را حفظ می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Since its establishment, Face Saving Theory has always been treated as a classical theory in the study of politeness phenomena and is of great influence in linguistic study.
[ترجمه گوگل]از بدو تأسیس، «نظریه نجات چهره» همواره به عنوان یک نظریه کلاسیک در بررسی پدیده های ادب مطرح بوده و تأثیر زیادی در مطالعات زبانی دارد
[ترجمه ترگمان]از زمان تاسیس آن، همواره به عنوان یک نظریه کلاسیک در مطالعه پدیده ادب و تاثیر زیاد در مطالعات زبانی مورد توجه قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Further, Chinese society is so homogeneous that it is difficult for people to think outside of the box or to challenge one another due to the over emphasis on face saving.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، جامعه چین به قدری همگن است که به دلیل تأکید بیش از حد بر حفظ چهره، فکر کردن خارج از چارچوب یا به چالش کشیدن یکدیگر برای مردم دشوار است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، جامعه چینی آنقدر همگن است که برای مردم دشوار است که خارج از کادر فکر کنند و یا با توجه به تاکید بیش از حد بر روی صرفه جویی در مواجهه با یکدیگر، یکدیگر را به چالش بکشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The lack of an enthusiastic response from learners is usually due to a lack of the necessary discuss skills and face saving gambits.
[ترجمه گوگل]فقدان پاسخ مشتاقانه از سوی فراگیران معمولاً به دلیل فقدان مهارت های بحث و گفتگوی لازم و گامبیت های نجات چهره است
[ترجمه ترگمان]فقدان پاسخ مشتاقانه از learners معمولا به دلیل فقدان مهارت های مورد بحث لازم و مواجهه با saving است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Prime Minister Nouri Al-Maliki's judgment was being questioned. He too needed Iran's help for a face saving way out.
[ترجمه گوگل]قضاوت نوری المالکی نخست وزیر زیر سوال رفته بود او نیز برای نجات چهره به کمک ایران نیاز داشت
[ترجمه ترگمان]حکم نخست وزیر نوری المالکی مورد پرسش قرار گرفت او نیز به کمک ایران برای نجات مواجه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• preserving one's honor or prestige;act made so that other people will go on respecting you; maintaining a person's reputation and dignity
a face-saving action is done in order to avoid losing people's respect.

پیشنهاد کاربران

حفظ آبرو کننده
Face saving acts : اقداماتی که برای حفظ آبروست.
سوتی ندادن
( صفت ) آبرومندانه
done so that other people will continue to respect you
آبرومندانه

بپرس