french fries

/ˈfrentʃˈfraɪz//frentʃfraɪz/

معنی: سیب زمینی سرخ کرده
معانی دیگر: (اغلب با f کوچک) سیب زمینی سرخ کرده (به صورت باریکه باریکه)

بررسی کلمه

اسم جمع ( plural noun )
• : تعریف: (often l.c.) potatoes cut into lengthwise strips and fried in deep oil or fat.

جمله های نمونه

1. Millions of hamburgers and French fries are eaten every year.
[ترجمه Rihanna] سالانه میلیون ها همبرگر و سیب زمینی سرخ کرده خورده می شوند
|
[ترجمه گوگل]سالانه میلیون ها همبرگر و سیب زمینی سرخ کرده خورده می شود
[ترجمه ترگمان]میلیون ها همبرگر و سیب زمینی سرخ کرده هر سال می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He's eaten a whole plate of french fries.
[ترجمه گوگل]او یک بشقاب کامل سیب زمینی سرخ کرده خورده است
[ترجمه ترگمان] اون یه بشقاب سیب زمینی سرخ کرده خورده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You can choose either french fries, baked potato, or mashed potatoes.
[ترجمه گوگل]می توانید سیب زمینی سرخ کرده، سیب زمینی پخته یا پوره سیب زمینی را انتخاب کنید
[ترجمه ترگمان] میتونی سیب زمینی سرخ کرده رو انتخاب کنی، سیب زمینی پخته یا پوره سیب زمینی درست کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Steak, french fries and chocolate, delicious new delicacies, were all put before her and she gorged enthusiastically.
[ترجمه گوگل]استیک، سیب زمینی سرخ کرده و شکلات، غذاهای لذیذ جدید، همه پیش او گذاشته شده بود و او با اشتیاق هجوم آورد
[ترجمه ترگمان]استیک، سیب زمینی سرخ کرده و شکلاتی، غذاهای خوش مزه و خوش مزه، همه در مقابل او قرار داشتند و او با شور و شوق فراوان آن را می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Two portions of French fries please.
[ترجمه گوگل]دو قسمت سیب زمینی سرخ کرده لطفا
[ترجمه ترگمان] دوتا تیکه از سیب زمینی سرخ کرده فرانسوی لطفا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He had had a lot of hamburg and french fries in nineteen years.
[ترجمه گوگل]او در نوزده سال مقدار زیادی هامبورگ و سیب زمینی سرخ کرده خورده بود
[ترجمه ترگمان]او در نوزده سال یک عالمه سیب زمینی و سیب زمینی سرخ کرده خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He orders two french fries and two Cokes.
[ترجمه گوگل]او دو عدد سیب زمینی سرخ کرده و دو عدد کوکا سفارش می دهد
[ترجمه ترگمان] اون دوتا سیب زمینی سرخ کرده و دوتا سودا سفارش میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Unsweetened iced tea, fried catfish, hold the french fries and corn bread.
[ترجمه گوگل]چای سرد بدون شیرینی، گربه ماهی سرخ شده، سیب زمینی سرخ کرده و نان ذرت را نگه دارید
[ترجمه ترگمان]چای سرد، ماهی سرخ کرده، سیب زمینی سرخ کرده و نان ذرت را بگیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The french fries were too salty for me.
[ترجمه گوگل]سیب زمینی سرخ کرده برای من خیلی شور بود
[ترجمه ترگمان] سیب زمینی سرخ کرده فرانسوی برای من خیلی شوره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The french fries leave big greasy splotches on the paper bags they're served in.
[ترجمه گوگل]سیب زمینی سرخ کرده لکه های چرب بزرگی روی کیسه های کاغذی که در آن سرو می شود باقی می گذارد
[ترجمه ترگمان]سیب زمینی سرخ کرده را روی کیسه های کاغذی که در آن خدمت می کنند، پاک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Would you like Baked potato, potato skin or French fries to come with your steak?
[ترجمه گوگل]آیا دوست دارید سیب زمینی پخته، پوست سیب زمینی یا سیب زمینی سرخ شده همراه با استیک شما باشد؟
[ترجمه ترگمان]سیب زمینی پخته، سیب زمینی سرخ کرده یا سیب زمینی سرخ کرده با استیک تو دوست داری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Oh, I'm quite fed up with French Fries and hamburgers.
[ترجمه گوگل]آه، من از سیب زمینی سرخ کرده و همبرگر خسته شدم
[ترجمه ترگمان]اوه، من کاملا از سیب زمینی سرخ کرده و همبرگر سیر شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Child:A cheeseburger, French Fries and a ice-cream cone, please.
[ترجمه گوگل]کودک: لطفاً یک چیزبرگر، سیب زمینی سرخ کرده و یک بستنی قیفی
[ترجمه ترگمان]کودک: یک cheeseburger، فیلسوف فرانسوی و یک مخروط بستنی، لطفا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The complete lunch includes cole slaw, French fries and a beverage.
[ترجمه گوگل]ناهار کامل شامل کلم اسلاو، سیب زمینی سرخ کرده و یک نوشیدنی است
[ترجمه ترگمان]نهار کامل شامل کول slaw، سیب زمینی سرخ کرده و یک نوشیدنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I'll have the steak, French fries, and let's see, chocolate ice cream for dissert.
[ترجمه گوگل]من استیک، سیب زمینی سرخ کرده، و اجازه دهید ببینیم، بستنی شکلاتی برای پایان نامه
[ترجمه ترگمان]من استیک و سیب زمینی سرخ کرده را خواهم گرفت و بگذار ببینم بستنی شکلاتی برای dissert
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سیب زمینی سرخ کرده (اسم)
chip, french fries

انگلیسی به انگلیسی

• potatoes cut into strips and then deep-fried in oil, french-fried potatoes, fries
french fries are thin sticks of potato fried in oil.

پیشنهاد کاربران

خلال سیب زمینی
A woman is dumped at a fast food joint and stays an entire week. | Fill Your Heart With French Fries
https://www. youtube. com/watch?v=M3hUDqOtwxY
Means chips
سیب زمینی سرخ شده عالیه
سیب زمینی سرخ کرده
سیب زمینی سرخ کرده
امممممم خیلی خوشمزه ست 😋
سیب زمینی سرخ شده
سیب زمینی سرخ شده یا روغن

بپرس