flunkey

/ˈflʌŋki//ˈflʌŋki/

معنی: پادو، نوکر، مامور جزء
معانی دیگر: غیر ماهر

جمله های نمونه

1. The minister arrived, surrounded by the usual subservient flunkeys.
[ترجمه گوگل]وزیر وارد شد، در حالی که توسط فلانکی های معمولی محاصره شده بود
[ترجمه ترگمان]وزیر وارد شد و در میان the که به فرمان او بود احاطه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. One of his flunkeys let me in.
[ترجمه گوگل]یکی از فلانکی هایش به من اجازه ورود داد
[ترجمه ترگمان]یکی از flunkeys اجازه داد بیام تو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We flunkeys were all at the front door to receive the family from the airfield.
[ترجمه گوگل]ما همگی در جلوی در بودیم تا خانواده را از فرودگاه پذیرایی کنیم
[ترجمه ترگمان]همه ما در مقابل در جلویی بودیم تا خانواده رو از فرودگاه بگیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. To the flunkey no man can be great, because the flunkey has his own flunkey conception of greatness .
[ترجمه گوگل]از نظر بالگرد هیچ مردی نمی‌تواند بزرگ باشد، زیرا بال‌کلی تصور خود را از عظمت دارد
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت هیچ مردی نمی تواند بزرگ باشد، زیرا پیشخدمت مخصوص نوکری خود را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I was admitted by a gorgeous flunkey, and shown into a sumptuous room where a couple of elderly gentlemen were sitting.
[ترجمه گوگل]من توسط یک بالگرد زیبا پذیرفته شدم و به اتاق مجللی که چند آقای مسن در آن نشسته بودند نشان دادم
[ترجمه ترگمان]من در اتاقی مجلل و مجلل نشسته بودم که چند تن از آقایان در آنجا نشسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But he shut the door of the dining-room, so we flunkeys couldn't hear what he said to his wife.
[ترجمه گوگل]اما او در اتاق ناهارخوری را بست، به طوری که ما بچه ها نمی توانستیم بشنویم که او به همسرش چه گفت
[ترجمه ترگمان]اما او در اتاق ناهار خوری را بست، بنابراین ما نمی توانستیم چیزی را که به همسرش گفته بود بشنویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Everything seemed to indicate that it was our friend Argol, or some flunkey of his.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید همه چیز نشان می داد که آن دوست ما آرگول، یا یکی از بالگردهای او بود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که همه چیز نشان می دهد که او دوست ما است یا یک نوکر او
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پادو (اسم)
peon, footman, lackey, page, busboy, scullion, errand boy, flunkey, flunky, footboy, lacquey, legman

نوکر (اسم)
help, man, swain, footman, servant, lackey, valet, server, menial, flunkey, henchman, famulus, handyman, flunky, footboy, manservant, lacquey, servitor, slavey, yes-man

مامور جزء (اسم)
flunkey, flunky

انگلیسی به انگلیسی

• servant; person who flatters, sycophant
a flunkey is a man who acts as a servant in a large house and who wears ceremonial dress; an informal word.
a flunkey is a person who follows someone who is important and who does small jobs for them in the hope of being rewarded; used showing disapproval; an informal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس