flamboyance

/flæmˌbɔɪəns//flæmˈboɪəns/

معنی: زرق و برق، اشتعال لرزشی، اشتعال با لرزش
معانی دیگر: اشتعال لرزشی، اشتعال با لرزش، زرق وبرق

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: exceptional showiness and daring in manner, appearance, or speech.

- With characteristic flamboyance, he arrived at the gala in a pink tuxedo that matched his limousine.
[ترجمه گوگل] او با زرق و برق مشخصی با لباسی صورتی رنگ که با لیموزینش مطابقت داشت به مراسم گالا رسید
[ترجمه ترگمان] با لرزشی خاص، با tuxedo گل صورتی که با لیموزین خود هماهنگی داشت وارد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The flamboyance of his electric guitar solo brought the audience to its feet.
[ترجمه گوگل] پر زرق و برق تکنوازی گیتار الکتریک او تماشاگران را به پا خاست
[ترجمه ترگمان] The گیتار الکتریک او حضار را به پای خود کشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Campese was his usual mixture of flamboyance and flair.
[ترجمه گوگل]کامپس مخلوط معمولی او از زرق و برق و استعداد بود
[ترجمه ترگمان]Campese ترکیبی از flamboyance و flair بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He lacked the flamboyance of other members of the band.
[ترجمه گوگل]او فاقد زرق و برق سایر اعضای گروه بود
[ترجمه ترگمان]او هیچ یک از اعضای گروه را نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Her flamboyance annoys some people but delights others.
[ترجمه گوگل]زرق و برق او برخی از مردم را آزار می دهد اما دیگران را خوشحال می کند
[ترجمه ترگمان]لرزش درونی او بعضی از مردم را ناراحت می کند، اما دیگران را شاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. As it was, her flamboyance struck people as unbecoming and her apparent phlegm as not very lovable.
[ترجمه گوگل]همانطور که بود، زرق و برق او مردم را ناپسند و بلغم ظاهری او چندان دوست داشتنی نبود
[ترجمه ترگمان]و با توجه به این که لرزش اندامش به اندازه کافی زننده و apparent به نظر می رسید که خیلی دوست داشتنی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Grandmother displayed all the warmth, enthusiasm, and flamboyance that she had loved so dearly in her brother Theodore.
[ترجمه گوگل]مادربزرگ تمام گرما، شور و شوق و زرق و برقی را که بسیار دوست داشت در برادرش تئودور به نمایش گذاشت
[ترجمه ترگمان]مادربزرگ همه گرمی و شور و هیجان خود را به نمایش می گذاشت و احساس می کرد که برادرش تئودور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The character, the flamboyance is being f-ed and sucked out of a business that traditionally thrives on the outrageous.
[ترجمه گوگل]شخصیت، زرق و برق دار شدن از کسب و کاری که به طور سنتی بر روی ظالمانه رونق می گیرد، بیرون کشیده می شود
[ترجمه ترگمان]این شخصیت، که به طور سنتی از کاری که به طور سنتی بر روی ظالمانه رشد می کند، بیرون کشیده می شود و از یک کسب وکار مکیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His flamboyance earned him instant media attention.
[ترجمه گوگل]زرق و برق او توجه رسانه ها را به خود جلب کرد
[ترجمه ترگمان]flamboyance او توجه رسانه ها را به او جلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Even as court fashion took another turn towards flamboyance, the sombre three-piece look endured in smart society.
[ترجمه گوگل]حتی زمانی که مد درباری به سمت پر زرق و برق حرکت کرد، ظاهر سه تکه غم انگیز در جامعه هوشمند ماندگار شد
[ترجمه ترگمان]با این وصف، چنانکه رسم و رسوم درباری نیز به جنبش و هیجان انگیزی تبدیل می گردید، به نظر می رسید که این سه تن در اجتماع هوشمندانه به هیجان آمده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She allows herself no flamboyance in her clothes.
[ترجمه گوگل]او به خودش اجازه نمی دهد لباس هایش پر زرق و برق باشد
[ترجمه ترگمان]به خودش اجازه می دهد که در لباس هایش لرزشی ایجاد نکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He wrote with great flamboyance.
[ترجمه گوگل]او با پر زرق و برق نوشت
[ترجمه ترگمان]با لرزشی بسیار نامه را نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I happen to think that behind much of that flamboyance in his earlier years there was a fund of timidity and reticence.
[ترجمه گوگل]اتفاقاً فکر می‌کنم پشت بسیاری از این زرق و برق‌آلودگی در سال‌های ابتدایی زندگی‌اش، پشتوانه‌ای از ترسو و سکوت وجود داشت
[ترجمه ترگمان]اتفاقا فکر می کنم که در پس بسیاری از این flamboyance در سال های گذشته، یک صندوق حجب و reticence وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They symbolized all the money that was around, the flamboyance expected of the richest nation on earth.
[ترجمه گوگل]آنها نماد تمام پولی بودند که در اطراف وجود داشت، زرق و برقی که از ثروتمندترین ملت روی زمین انتظار می رفت
[ترجمه ترگمان]آن ها نمادی از تمام پولی بودند که در اطراف آن بود، the که از ثروتمندترین مردم روی زمین انتظار می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Conciliation and compromise are to get a chance, while flamboyance is out.
[ترجمه گوگل]آشتی و سازش برای به دست آوردن فرصت است، در حالی که زرق و برق تمام شده است
[ترجمه ترگمان]مصالحه و سازش این است که فرصت پیدا کنیم، در حالی که flamboyance بیرون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. At any social occasion, they are easily identified by their charisma, flamboyance and magnetism.
[ترجمه گوگل]در هر مناسبت اجتماعی، آنها به راحتی با جذابیت، پر زرق و برق و مغناطیس خود شناسایی می شوند
[ترجمه ترگمان]در هر موقعیت اجتماعی، آن ها به راحتی توسط charisma، flamboyance و مغناطیس شناسایی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زرق و برق (اسم)
glamor, luster, splendor, flamboyance, shininess, flamboyancy

اشتعال لرزشی (اسم)
flamboyance, flamboyancy

اشتعال با لرزش (اسم)
flamboyance, flamboyancy

انگلیسی به انگلیسی

• showiness, ostentatiousness, flashiness, gaudiness
flamboyance is behaviour that is very noticeable, confident, and exaggerated.
flamboyance is also the quality of being brightly coloured or of a very noticeable shape or design.

پیشنهاد کاربران

- خیلی تو چشم ، جلب توجه کننده، نمایشی
دقیقا مثل وقتی ک ی هنرمند از پشت میپره وسط استیج !

بپرس