fisherman

/ˈfɪʃərˌmæn//ˈfɪʃəmən/

معنی: ماهی گیر، کرجی ماهیگیری، صیاد ماهی
معانی دیگر: صیاد (ماهی)، کشتی (یا قایق) ماهی گیری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: fishermen
• : تعریف: a person who catches fish either as a sport or as a means of income.

جمله های نمونه

1. a lonely fisherman was standing in front of the boat
یک ماهیگیر تک و تنها جلو قایق ایستاده بود.

2. an occasional fisherman
کسی که گاهگاهی ماهیگیری می کند.

3. Slowly the fisherman reeled in his line, bringing the fish ashore.
[ترجمه گوگل]ماهیگیر به آرامی در ردیف خود پیچید و ماهی را به ساحل آورد
[ترجمه ترگمان]ماهیگیر آهسته دور خود چرخید و ماهی را به ساحل آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The fisherman had caught a whopper.
[ترجمه گوگل]ماهیگیر یک قلاده شکار کرده بود
[ترجمه ترگمان]ماهیگیر یک برگر برگر گیر آورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Speaking through an interpreter, a Japanese fisherman gave his account of the tidal wave.
[ترجمه گوگل]یک ماهیگیر ژاپنی که از طریق مترجم صحبت می کرد، گزارش خود را از موج جزر و مدی ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی صحبت از طریق مترجم شد، یک ماهیگیر ژاپنی حساب جزر و مد را داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. With great difficulty, the fisherman manoeuvred his small craft close to the reef.
[ترجمه گوگل]ماهیگیر با سختی زیاد کشتی کوچک خود را نزدیک صخره مانور داد
[ترجمه ترگمان]مرد ماهیگیر با زحمت بسیار خود را به صخره کوچک نزدیک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The fisherman had a good haul.
[ترجمه گوگل]ماهیگیر حمل و نقل خوبی داشت
[ترجمه ترگمان]ماهیگیر یک فرصت خوب داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The old fisherman cast his net into the river three times every morning.
[ترجمه گوگل]ماهیگیر پیر هر روز صبح سه بار تور خود را به رودخانه می اندازد
[ترجمه ترگمان]ماهیگیر پیر هر روز سه بار تور را به رودخانه می انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The fisherman plopped the bait into the river.
[ترجمه گوگل]ماهیگیر طعمه را در رودخانه ریخت
[ترجمه ترگمان]ماهیگیر طعمه را به رودخانه رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The fisherman rowed us back to the shore.
[ترجمه گوگل]ماهیگیر ما را با پارو به ساحل برد
[ترجمه ترگمان]ماهیگیر با پارو زدن ما را به ساحل کشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Spyros Latsis started his career as a humble fisherman in the Aegean.
[ترجمه گوگل]اسپیروس لاتسیس کار خود را به عنوان یک ماهیگیر فروتن در دریای اژه آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]Spyros Latsis شغل خود را به عنوان یک ماهیگیر فروتن در اژه آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He made friends with an old fisherman.
[ترجمه گوگل]او با یک ماهیگیر پیر دوست شد
[ترجمه ترگمان]با یک ماهیگیر پیر دوست شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The fisherman cast off the rope and set the boat adrift.
[ترجمه گوگل]ماهیگیر طناب را پرت کرد و قایق را به زیر آب برد
[ترجمه ترگمان]ماهیگیر طناب را کنده و قایق را به سوی دریا پرت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One fisherman waxed lyrical about the variety of fish in the river.
[ترجمه گوگل]یکی از ماهیگیران در مورد تنوع ماهی در رودخانه غزلیاتی را اپیلاسیون کرد
[ترجمه ترگمان]یک ماهیگیر در مورد انواع ماهی ها در رودخانه lyrical می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The old fisherman was 90.
[ترجمه گوگل]ماهیگیر پیر 90 ساله بود
[ترجمه ترگمان]ماهیگیر پیر ۹۰ سالش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ماهی گیر (اسم)
angler, fisherman, dragger, fisher

کرجی ماهیگیری (اسم)
fisherman, fisher, trawler

صیاد ماهی (اسم)
fisherman, fisher

تخصصی

[نفت] متخصص مانده گیری

انگلیسی به انگلیسی

• one who catches fish
a fisherman is a man who catches fish as a job or for sport.

پیشنهاد کاربران

صیاد ماهی
ماهیگیر
ماهیگیر یا کسی که ماهی میگرفت

بپرس