farfetched

/ˌfɑːrˈfet͡ʃt//ˌfɑːˈfet͡ʃt/

معنی: بعید، شبیه بعید
معانی دیگر: غیر میسر، (هر چیز باور نکردنی یا غیرمعقول یا غیر معمول) بعید، نامیسر، باور نکردنی، غیرواقع، (قدیمی) آورده شده از راه دور، دور آورد، دورودراز، زورکی، ازدورامده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: improbable or unlikely; exaggerated; irrelevant.
مشابه: fantastic, incredible

- a far-fetched explanation
[ترجمه گوگل] یک توضیح دور از ذهن
[ترجمه ترگمان] یک توضیح خیلی مهم …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. All this may sound a bit far-fetched, but companies are already developing 'intelligent' homes.
[ترجمه گوگل]همه اینها ممکن است کمی دور از ذهن به نظر برسد، اما شرکت ها در حال حاضر در حال توسعه خانه های "هوشمند" هستند
[ترجمه ترگمان]همه اینها ممکن است کمی دور از ذهن به نظر برسند، اما شرکت ها در حال حاضر در حال توسعه خانه های هوشمند هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It's an interesting book but rather far-fetched.
[ترجمه سسسس] این یک کتاب جالب است، اما باور ناپذیر است
|
[ترجمه گوگل]کتاب جالبی است اما نسبتاً دور از ذهن
[ترجمه ترگمان]کتاب جالبی است، اما خیلی دور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The whole story sounds very far-fetched.
[ترجمه گوگل]کل داستان بسیار دور از ذهن به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]همه داستان خیلی دور از ذهن به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You won't credit her far-fetched story.
[ترجمه گوگل]شما اعتبار داستان دور از ذهن او را نخواهید داشت
[ترجمه ترگمان]تو این داستان را برای او تعریف نمی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The whole story was impossibly far-fetched.
[ترجمه گوگل]کل داستان به طرز غیرممکنی دور از ذهن بود
[ترجمه ترگمان]کل ماجرا به طور باورنکردنی دور از ذهن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The storyline was too far-fetched and none of the actors was particularly good.
[ترجمه گوگل]خط داستان خیلی دور از ذهن بود و هیچکدام از بازیگران خوب نبودند
[ترجمه ترگمان]داستان داستان خیلی دور از ذهن بود و هیچ یک از بازیگران خیلی خوب نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Our Susan and Vera saga in Bewley's is not that far-fetched and it replaces negative comment in many cases.
[ترجمه گوگل]حماسه سوزان و ورا ما در بیولی چندان دور از ذهن نیست و در بسیاری از موارد جایگزین نظرات منفی می شود
[ترجمه ترگمان]داستان سوزان و ورا در کتاب بی ولی چندان دور از ذهن نیست و جایگزین نظرات منفی در بسیاری از موارد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As things stand, any claim that he could muster more than 5 % seems far-fetched.
[ترجمه گوگل]همانطور که اوضاع پیش می رود، هر ادعایی مبنی بر اینکه او می تواند بیش از 5 درصد جمع آوری کند، دور از ذهن به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]در حالی که همه چیز پابرجا است، هر گونه ادعایی مبنی بر این که او می تواند بیش از ۵ درصد را به خود اختصاص دهد، بعید به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Killing Newley still seemed desirable, if far-fetched, like becoming a millionaire or finding a cure for cancer.
[ترجمه گوگل]کشتن نیولی همچنان مطلوب به نظر می رسید، اگر دور از ذهن باشد، مانند میلیونر شدن یا یافتن درمانی برای سرطان
[ترجمه ترگمان]کشتن Newley هنوز هم مطلوب به نظر می رسید، انگار که یک میلیونر شده بود یا یافتن درمانی برای سرطان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In their view, the lack of transparency in the system is ample justification for any accusation or rumour, however far-fetched.
[ترجمه گوگل]از نظر آنها، عدم شفافیت در سیستم، توجیه کافی برای هر اتهام یا شایعه ای هرچند دور از ذهن است
[ترجمه ترگمان]به نظر آن ها، عدم شفافیت در این سیستم توجیه کافی برای هر گونه اتهام یا شایعه، با این حال دور از ذهن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The following story seems to be far-fetched, unreal; yet it happened.
[ترجمه گوگل]داستان زیر به نظر دور از ذهن و غیر واقعی است با این حال اتفاق افتاد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد داستان بعدی خیلی دور از ذهن باشد، غیر واقعی؛ با این حال اتفاق افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Initially this was scoffed at as farfetched conjecture, but gradually it has received grudging respect and empirical support.
[ترجمه گوگل]در ابتدا این به عنوان یک حدس دور از ذهن مورد تمسخر قرار گرفت، اما به تدریج مورد احترام و حمایت تجربی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]در ابتدا این مورد به عنوان یک حدس غیر ممکن مورد تمسخر قرار گرفت، اما به تدریج مورد احترام و پشتیبانی تجربی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His lawyers argue that the charges are based on a far-fetched conspiracy theory.
[ترجمه گوگل]وکلای او استدلال می کنند که این اتهامات بر اساس یک تئوری توطئه دور از ذهن است
[ترجمه ترگمان]وکلای او مدعی هستند که این اتهامات براساس یک نظریه توطئه دور از ذهن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One of them kisses me as if I had won a prize for the most amusing and far-fetched story of the evening.
[ترجمه گوگل]یکی از آنها مرا می بوسد که انگار برای سرگرم کننده ترین و دور از ذهن ترین داستان عصر جایزه گرفته ام
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها مرا غرق بوسه کرد، انگار که یک جایزه برای جالب ترین و جالب ترین داستان شب را برده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Inventing farfetched excuses, she left me trapped in her flat and made no attempt to help me look for work.
[ترجمه گوگل]او با ابداع بهانه های دور از ذهن، مرا در آپارتمانش گیر انداخت و هیچ تلاشی برای کمک به من در جستجوی کار نکرد
[ترجمه ترگمان]او مرا در آپارتمان او حبس کرد و سعی نکرد به من کمک کند تا دنبال کار بگردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بعید (صفت)
far, unlikely, remote, farfetched, unseemly

شبیه بعید (صفت)
farfetched

انگلیسی به انگلیسی

• strained, forced, not connected, unrelated
improbable, implausible, unlikely, fantastic, doubtful
a far-fetched story, idea, or plan is exaggerated or unlikely.

پیشنهاد کاربران

very difficult to believe
بعید , دور از ذهن
# a far - fetched idea
# They won't credit her far - fetched story
# The whole story sounds very far - fetched
غیر واقع بینانه
دور از ذهن، بعید

It is not far - fetched to suggest a connection between them
دور از دسترس؛ دست نیافتنی
غیر قابل باور
غیرواقعی
بعید
دور از دسترس
غیر محتمل.
بعید.
دور از ذهن
a farfetched idea or plan is implausible because there's very little chance it will happen
Farfetched things aren't necessarily impossible, but they're very unlikely
The idea that he will win the election seems farfetched - if not impossible.
درمورد استدلال یا فرضیه: غیر محتمل
بعید ، غیر میسر ، دور از ذهن
دور از تصور؛ دور از دسترس
ناممکن
غیرقابل باور
دست نیافتنی، دور از ذهن
👈Not easy to believe👉
مبالغه آمیز، اغراق آمیز، غیر قابل باور
دور از ذهن
نامحتمل، دور از ذهن
دور از دسترس
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس