faltering


معنی: سکندری خورنده

جمله های نمونه

1. the country's economy was faltering
اقتصاد کشور متزلزل شده بود.

2. the accused spoke in a faltering voice
متهم با صدایی لرزان سخن می گفت.

3. The economy is showing signs of faltering.
[ترجمه گوگل]اقتصاد در حال نشان دادن نشانه هایی از تزلزل است
[ترجمه ترگمان]اقتصاد نشانه هایی از تزلزل را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Jane walked boldly up to the platform without faltering.
[ترجمه گوگل]جین با جسارت و بدون تزلزل به سمت سکو رفت
[ترجمه ترگمان]جین بدون تردید به سکو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The economy shows no signs of faltering.
[ترجمه گوگل]اقتصاد هیچ نشانه ای از تزلزل نشان نمی دهد
[ترجمه ترگمان]اقتصاد هیچ نشانه ای از تزلزل نشان نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She took a few faltering steps.
[ترجمه گوگل]چند قدم متزلزل برداشت
[ترجمه ترگمان]چند قدم لرزان برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I canfeel my legs faltering.
[ترجمه گوگل]احساس می کنم پاهایم می لنگند
[ترجمه ترگمان]پاهایم سست شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This legislation is designed to stimulate the faltering economy.
[ترجمه گوگل]این قانون برای تحریک اقتصاد متزلزل طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]این قانون برای تحریک اقتصاد متزلزل طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The third section looks at the faltering progress towards integrated services.
[ترجمه گوگل]بخش سوم به پیشرفت متزلزل به سمت خدمات یکپارچه می پردازد
[ترجمه ترگمان]بخش سوم به پیشرفت تزلزل در جهت خدمات یکپارچه می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The peace talks seem to be faltering.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد مذاکرات صلح در حال تزلزل است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که مذاکرات صلح متزلزل هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She seemed uneasy, greeting him with a faltering voice.
[ترجمه گوگل]او ناآرام به نظر می رسید و با صدایی لرزان به او سلام می کرد
[ترجمه ترگمان]مضطرب به نظر می رسید و با صدای لرزان به او سلام می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This, and faltering output, has meant a rise in unit costs.
[ترجمه گوگل]این، و تولید متزلزل، به معنای افزایش هزینه های واحد بوده است
[ترجمه ترگمان]این، و خروجی متزلزل، به معنای افزایش هزینه های واحد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His business is faltering.
[ترجمه گوگل]کسب و کار او در حال تزلزل است
[ترجمه ترگمان]کارش متزلزل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The books deals with the faltering start and near-total collapse of the Stanton Democratic primary campaign.
[ترجمه گوگل]این کتاب به شروع متزلزل و تقریباً فروپاشی کمپین مقدماتی دموکرات استانتون می پردازد
[ترجمه ترگمان]این کتاب ها با شروع سریع و نزدیک به فروپاشی کامل کمپین اصلی Stanton Democratic سر و کار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His faltering authority was demonstrated in December when an extensive Cabinet reshuffle was forced upon him by factional leaders.
[ترجمه گوگل]اقتدار متزلزل او در دسامبر زمانی که یک تغییر گسترده کابینه توسط رهبران جناحی به او تحمیل شد، نشان داده شد
[ترجمه ترگمان]قدرت تزلزل او در ماه دسامبر زمانی که ترمیم کابینه گسترده توسط رهبران جناحی تحت فشار قرار گرفت، به اثبات رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سکندری خورنده (صفت)
faltering, stumbling

انگلیسی به انگلیسی

• unsteady, not stable; hesitant, unsure
a faltering attempt or effort is hesitant and uncertain because you are nervous or do not really know what to do.

پیشنهاد کاربران

۱. تردید آمیز. توام با تردید ۲. نامطمئن. متزلزل ۳. دست و پا شکسته
مثال:
When there is an Islamic assembly or an Arabic assembly, the talk of the few people who speak there mustn’t be ambiguous or faltering.
...
[مشاهده متن کامل]

وقتی که یک اجلاس اسلامی یا اجلاس عربی {برگزار} هست، سخنان تعداد معدودی از افراد که صحبت می کنند نباید مبهم یا توام با تردید باشد.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : falter
✅️ اسم ( noun ) : _
✅️ صفت ( adjective ) : faltering
✅️ قید ( adverb ) : falteringly
1. ناپایدار؛ لرزان
2. مسلط نیست; مردد، دودل
3. تجربه مشکلات; در حال مبارزه
در ماندگی ، نه راه پس داره نه راه پیش , کلافه شدن
Putin concedes china has questions and concerns over Russia's faltering invasion Ukraine
پوتین اذعان کرده است چین نگرانیهایی و پرسش براش پیش آمده بر سر ناتوانی یا درماندگی روسیه در تهاجم به اکراین
لکنت گرفتن - به تته پته افتادن
لرزان ( در مورد صدا مثلاً )
درماندگی
به لرزه افتاده
توان خود را از دست داده، ضعیف
faltering economy
رو به ضعف
متزلزل - دست و پاشکسته - توام با تردید - تردیدآمیز
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس