further

/ˈfɝːðər//ˈfɜːðə/

معنی: اضافی، دیگر، بیشتر، زائد، جلوتر، بعدی، مجدد، کمک کردن به، ادامه دادن، پیشرفت کردن، جلو بردن، پیش بردن، بعلاوه، دورتر
معانی دیگر: دورتر (مسافت یا زمان)، فراتر، پس تر، بیش (از این)، علاوه بر این، به علاوه، اضافه بر این، همچنین، تحقق بخشیدن، به پیشرفت چیزی کمک کردن، پشتیبانی کردن، صفت تفضیلی: farther) far هم می گویند)، دوتر

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: a comp. of far.

(2) تعریف: at or to a greater distance or extent; farther.
مشابه: more

- We ran further today than we usually do.
[ترجمه علیرضا خالوحسینی] ما امروز بیشتر از انچه معمولا انجام می دهیم، ادامه دادیم ( یا دویدیم )
|
[ترجمه Deli] ما امروز بیشتر ( اضافه تر ) از آنچه که معمولا میدویم ، دویدیم .
|
[ترجمه s.k] ما امروز دورتر از اونچه که معمولا میدویدیم دویدیم
|
[ترجمه نادی] ما امروز بیشتراز حد معمول دویدیم
|
[ترجمه گوگل] امروز بیشتر از حد معمول دویدیم
[ترجمه ترگمان] ما امروزه بیش از آنچه که ما معمولا انجام می دهیم ادامه می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This new theory goes further than the others to explain these phenomena.
[ترجمه محمد] این نظریه جدید در توضیح این گونه پدیده ها از بقیه نظریه ها پیشی گرفته است.
|
[ترجمه گوگل] این نظریه جدید برای توضیح این پدیده ها فراتر از نظریه های دیگر است
[ترجمه ترگمان] این نظریه جدید فراتر از بقیه می رود تا این پدیده را توضیح دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: in addition; additionally.

- All lockers will be kept locked. Further, they will be inspected monthly.
[ترجمه Mahnaz] همه قفسه ها قفل نگه داشته میشوند بعلاوه به صورت ماهانه بررسی خواهند شد.
|
[ترجمه گوگل] تمام کمدها قفل نگه داشته خواهند شد علاوه بر این، آنها به صورت ماهانه مورد بازرسی قرار خواهند گرفت
[ترجمه ترگمان] همه کمدها را قفل می کنند علاوه بر این، آن ها ماهانه بررسی خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
(1) تعریف: a comp. of far.

(2) تعریف: more distant or extended.

- It's a beautiful hotel, but it's further from the beach than the other one.
[ترجمه معصومه] این هتل زیبایی است اما نسبت به بقیه هتل ها از ساحل دورتر است.
|
[ترجمه گوگل] این یک هتل زیبا است، اما از ساحل دورتر از هتل دیگر است
[ترجمه ترگمان] هتل زیبایی است، اما از ساحل دورتر از دیگری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: more.
مشابه: extra, more, other

- If there are no further questions, we'll end the discussion here.
[ترجمه گوگل] اگر سوال دیگری وجود ندارد، بحث را در اینجا خاتمه می دهیم
[ترجمه ترگمان] اگر سوال دیگری وجود نداشته باشد، بحث را به پایان خواهیم رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The soldiers are waiting for further instructions.
[ترجمه گوگل] سربازان منتظر دستورات بیشتر هستند
[ترجمه ترگمان] سربازان منتظر دستورها بعدی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Does anyone have any further comments?
[ترجمه گوگل] آیا کسی نظر دیگری دارد؟
[ترجمه ترگمان] آیا کسی نظرات دیگری دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: furthers, furthering, furthered
• : تعریف: to advance or help make progress.
متضاد: hinder, impede, retard
مشابه: better, develop, encourage, forward, nourish, promote

- It was an important dramatic role, and it greatly furthered the actor's career.
[ترجمه گوگل] این نقش دراماتیک مهمی بود و تا حد زیادی باعث پیشرفت حرفه ای بازیگر شد
[ترجمه ترگمان] این یک نقش مهم و چشمگیر بود و تا حد زیادی پیشرفت کار بازیگری را افزایش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. further discussion is useless
بحث اضافی بیهوده است.

2. further to our telephone conversations
پیرو مذاکرات تلفنی ما

3. further on (or back)
(در زمان های) گذشته تر،دورتر

4. further to
(انگلیس) پیرو

5. a further edition of this dictionary
ویرایش دیگر این فرهنگ

6. a further one thousand tumans
هزار تومان دیگر

7. he further refined his poetic style
سبک شعری خود را ناب تر کرد.

8. upon further reflection i decided not to buy the house
پس از تفکر بیشتر تصمیم گرفتم خانه را نخرم.

9. a further (or closer) acquaintance
پس از آشنایی بیشتر (شخص یا چیز)

10. until further notice
تا اطلاع ثانوی

11. without further ado
بدون درد سر بیشتر،بدون بگو مگوی دیگر

12. his explanations further clouded the issue
توضیحات او قضیه را مبهم تر کرد.

13. they were further impeded in their work by financial difficulties
اشکالات مالی هم کار آنها را به تاءخیر انداخت.

14. zanjan is further from tehran than ghazvin
زنجان از تهران دورتر است تا قزوین.

15. i am no further along in my research
در کارهای تحقیقی ام پیشرفت نکرده ام.

16. if we go further back in time
اگر به گذشته بنگریم

17. please don't speak further
لطفا بیش از این صحبت نکنید.

18. rumors of war further depressed stock prices
شایعات جنگ بهای سهام را کاهش بیشتری داد.

19. the school is further down the road
مدرسه کمی پایینتر در این خیابان قرار دارد.

20. this matter needs further clarification
این موضوع نیاز به روشنگری (توضیح) بیشتر دارد.

21. this matter requires further consideration
این مطلب مستلزم تعمق بیشتری است.

22. we have no further use for his services
دیگر به خدمات او احتیاج نداریم.

23. nothing could be further from the truth
کاملا دروغ است،اصلا این طور نیست

24. a success that suggested further attempts
موفقیتی که کوشش های بعدی را ایجاب می کرد

25. do you have any further questions?
آیا پرسش دیگری دارید؟

26. his explanations confused me further
توضیحات او مرا بیش از پیش گیج کرد.

27. i can't walk any further
بیش از این نمی توانم راه بروم.

28. i will have no further truck with them
دیگر با آنها سر و کار نخواهم داشت.

29. no need to immerge further into this topic
نیازی نیست که بیش از این وارد این موضوع بشوی.

30. the testimony of witnesses further discredited her claim of innocence
گواهی شهود،ادعای بی گناهی او را بیشتر از درجه اعتبار ساقط کرد.

31. there has been no further amelioration in her condition
حال او اصلا بهتر نشده است.

32. these strange events warrant further attention
این رویدادهای عجیب و غریب توجه بیشتری را ایجاب می کند.

33. we must strive to further the aims of the revolution
باید در پیشبرد هدف های انقلاب بکوشیم.

34. increased knowledge inclines one to further reading
دانش فزاینده انسان را متمایل به مطالعه ی بیشتر می کند.

35. lack of money and illness further complicated her travel plans
بی پولی و بیماری،برنامه سفر او را بیش از پیش با اشکال مواجه کرد.

36. the death of his rival further amplified nasser's political influence
مرگ رقیب نفوذ سیاسی ناصر را بیشتر کرد.

37. the minister refused to give further comments
وزیر از دادن توضیحات بیشتر خودداری کرد.

38. the school is closed until further notice
مدرسه تا اطلاع ثانوی تعطیل است.

39. the scientists' conflicting findings indicate further research
یافته های متغایر دانشمندان،ضرورت پژوهش بیشتر را نشان می دهد.

40. a plan that offered indemnity against further financial loss
طرحی که ما را در مقابل زیان های بیشتر مالی بیمه می کرد

41. her coyness inflamed the poet's passion further
ناز و کرشمه ی او آتش هوس شاعر را افروخته تر کرد.

42. some of these points must be further eleborated
بایستی توضیحات بیشتری درباره ی برخی از این نکات داد.

43. the officer's arrival heartened the soldiers further
آمدن افسر دل و جرات سربازان را بیشتر کرد.

44. to process your claim, we need further documentation
برای رسیدگی به ادعای شما نیاز به مدارک بیشتری داریم.

45. you are not allowed to go further than the river
شما اجازه ندارید که از رودخانه فراتر بروید.

46. she was trying to fan our hostility further
او می کوشید که دشمنی ما را بیشتر دامن بزند.

47. the members seem to misuse the club to further their own political aims
ظاهرا اعضا برای پیشبرد مقاصد سیاسی خود از باشگاه سواستفاده می کنند.

48. we should not let the olympic games become further commercialised
نباید بگذاریم مسابقات المپیک بیش از این جنبه ی تجارتی به خود گیرد.

49. with the expansion of communication, various races will further mingle
با گسترش ارتباطات نژادهای مختلف آمیزش بیشتری خواهند داشت.

50. the design of the new engine needs to be refined further
طراحی موتور جدید نیاز به اصلاح بیشتری دارد.

51. this part of the road is younger than the part further west
این بخش جاده از بخش غربی تازه سازتر است.

52. i did not have the heart to force those footworn soldiers to walk any further
دلم نمی آمد که آن سربازان ازپا افتاده را وادار به پیاده روی بیشتری بکنم.

مترادف ها

اضافی (صفت)
extra, additional, further, supplementary, supernumerary, plus, intercalary

دیگر (صفت)
next, further, other, another, alternative

بیشتر (صفت)
further, major, better

زائد (صفت)
useless, extra, redundant, surplus, further, intercalary, waste, superfluous, unneeded, supererogatory

جلوتر (صفت)
previous, further, farther

بعدی (صفت)
subsequent, further, future, puisne, ulterior, latter, latest

مجدد (صفت)
further, second, renewed

کمک کردن به (فعل)
further

ادامه دادن (فعل)
further, run, bring on, keep, maintain, continue, hang on, carry on, extend, hold over, run on

پیشرفت کردن (فعل)
progress, improve, further, march, go forward, buck up, prosper, thrive

جلو بردن (فعل)
feed, advance, boost, further

پیش بردن (فعل)
encourage, advance, carry out, further, expedite, hustle

بعلاوه (قید)
far, further, plus, farther, again, also, too, likewise, as well as, in addition, besides, moreover, furthermore, aside from, more, therewith, supra, thereto, withal

دورتر (قید)
beyond, further

تخصصی

[ریاضیات] به علاوه، از این گذشته، وانگهی، با تفضیل بیشتر، بعدی، به علاوه، بیشتر، دیگر، مطالب بیشتر، بالاخره

انگلیسی به انگلیسی

• advance, encourage, promote, assist
farther, more distant; additional
to a greater distance; more; in addition
further is a comparative of far.
further means to a greater degree or extent.
if someone or something goes further or takes something further, they progress to a more advanced or detailed stage.
a further thing or amount is an additional one.
further to is used in business letters to indicate that you are referring to a previous letter or conversation; a formal expression.
further means a greater distance than before or than something else.
if you further something, you help it to progress or to be successful.

پیشنهاد کاربران

دارای 4 معنی هست:
( قید )
1. بیشتر
2. دورتر
3. بعلاوه
( فعل )
4. پیش بردن، جلوتر بردن
بیش از پیش
متعاقباً
مثلاً: . در فرآیندی که خودرو برقی پلاگین داشته و موجودی بالاتر و بالاتری دارد، پیک تقاضای شبکه برق متعاقباً بهبود خواهد یافت.
[verb]
پیش بردن - جلو بردن
تحقق بخشیدن - به پیشرفت چیزی کمک کردن
Government's are notoriously bureaucratic organizations that often waste time and money while not greatly furthering the interests of the general public
دامن زدن به جنگ بین دو کشور
پیشبرد
Further the goals of the organization
پیشبرد اهداف سازمان
این کلمه در بعضی از جمله ها به معنای بیشتر یا جامع تر میده برای مثال:
Further clarification, further elaboration
You need too further elaborate on the topics which your are talking about in order to make your audience fully understand you
...
[مشاهده متن کامل]

For further information you can go to our website
این کلمه به عنوان فعل استفاده می شود برای مثال:
They are doing that to further their objectives in the region
US military bases around the world, were stablished to further US’s hegemony over it’s adversaries

بیشتر، فراتر، افزون تر
make more
شکل تفضیلیِ صفتِ far هست
به معنی دورتر
مضاعف بر آن
به معنی� ثانوی� هم میشه
پیش رو
به سمت
تحقق بخش
بیشتر
دورتر
در صورتیکه فعل باشد به معنی ارتقا دادن است
Longman: to help something progress or be successful
پیشرفت کردن
Promote
I've decided to further my job by taking a computer course
بعدی
معنی بیشتر میده مثلا :
🐝Add further emphasis
🐝Before i say anything further i want to let everyone know that at the moment i don't make a dime off of social media so you don't have to worry about me uploading this video for some sort of monetary gain or whatever
...
[مشاهده متن کامل]

🐝 Daily brief : 1052 further deaths, 12364 new cases

افزون بر این
افزون بر آن
Additional
دور تر
پیشرفت کردن
فراتر
Further ( bu not farther ) can also mean 'more' or 'additional'
آتی، باز هم، نیز
همچنین، علاوه بر آن، از آن گذشته
بعدها
در آینده کاری را ادامه دادن
با این حال
متعاقبا
بیشتر
به علاوه
دورتر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٣)

بپرس