fob

/ˈfɑːb//fɒb/

معنی: زنجیر ساعت، جیب جلیقه مخصوص ساعت و غیره، گول زدن، فریفتن، فریب دادن، بجیب ریختن
معانی دیگر: (ساعت جیبی) بند، زنجیر، (جیب کوچک در جلو شلوار که ساعت و غیره را در آن می گذارند) جیب ساعت، (مهجور) گول زدن، از سر باز کردن، (کالای بنجل و غیره را) به کسی انداختن، (به کسی) قالب کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a short chain, strap, or ribbon usu. connected to a pocket watch, or a small ornament or medallion attached to the chain, strap, or ribbon.

(2) تعریف: a small pocket used esp. for carrying a pocket watch.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: fobs, fobbing, fobbed
(1) تعریف: to dispose of (an item or items) in a deceitful way (usu. fol. by off).

- He fobbed off the rusty used car on an unwitting buyer.
[ترجمه گوگل] او ماشین فرسوده زنگ زده را به روی یک خریدار ناخواسته زد
[ترجمه ترگمان] از ماشین زنگ زده و زنگ زده بیرون آمده و به یک خریدار دیگر اشاره کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to put (someone) off in an evasive or deceitful way (usu. fol. by off).

- She wanted thoughtful answers to her questions but was fobbed off with empty phrases.
[ترجمه گوگل] او پاسخ‌های متفکرانه‌ای برای سؤالاتش می‌خواست، اما با عبارات توخالی محو می‌شد
[ترجمه ترگمان] دلش می خواست به سوال های او جواب بدهد، اما با عبارات پوچ و پوچ حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. fob somebody off (with something)
کسی را گول زدن،کلاه سر کسی گذاشتن

2. fob something on (or onto) somebody
چیزی را به کسی قالب کردن

3. you can't fob an esfahani off with immitation jewellery
اصفهانی را نمی شود با جواهر بدلی گول زد.

4. he was trying to fob off yesterday's newspaper on me
او می خواست روزنامه ی دیروز را به من بیاندازد.

5. Don't try to fob me off with excuses.
[ترجمه گوگل]سعی نکن با بهانه ای من رو بیخود کنی
[ترجمه ترگمان]سعی نکن منو با بهونه گول بزنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Don't let him fob you off with any more excuses.
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید که او شما را با هیچ بهانه‌ای فریب دهد
[ترجمه ترگمان]نگذار او با هر بهانه دیگری تو را گول بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She tried to fob all her junk off onto me.
[ترجمه گوگل]سعی کرد تمام آشغال هایش را روی من جمع کند
[ترجمه ترگمان]اون سعی کرد همه آت و آشغالا رو بندازه گردن من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They tried to fob me off with a cheap camera.
[ترجمه گوگل]آنها سعی کردند من را با یک دوربین ارزان قیمت از دست بدهند
[ترجمه ترگمان]اونا سعی کردن منو با یه دوربین ارزون گول بزنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She tried to fob him off tactfully at first, but then he became brutal.
[ترجمه گوگل]او ابتدا سعی کرد با درایت او را از بین ببرد، اما بعد او وحشی شد
[ترجمه ترگمان]سعی کرد او را با زیرکی در ابتدا از او جدا کند، اما بعد بی رحمانه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Catherine opened her coat and looked at her fob watch.
[ترجمه گوگل]کاترین کتش را باز کرد و به ساعت فوبش نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]کاترین کتش را باز کرد و ساعت مچی خود را نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They were instructed to fob them off with promises in order to get them back to work as quickly as possible.
[ترجمه گوگل]به آنها دستور داده شد که آنها را با وعده و وعید از دست بدهند تا هر چه سریعتر آنها را به سر کار بازگردانند
[ترجمه ترگمان]به آن ها دستور داده شد تا آن ها را با وعده های خود گول بزنند تا هرچه زودتر به سرکار بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Delivery terms were FOB shipping point.
[ترجمه گوگل]شرایط تحویل نقطه حمل و نقل FOB بود
[ترجمه ترگمان]شرایط تحویل، نقطه ارسال FOB بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Does FOB price include the shipping price from your factory to Long Beach, CA, USA.
[ترجمه گوگل]آیا قیمت FOB شامل قیمت حمل و نقل از کارخانه شما به لانگ بیچ، کالیفرنیا، ایالات متحده است
[ترجمه ترگمان]آیا قیمت FOB شامل قیمت حمل و نقل از کارخانه شما به لانگ بیچ، CA، آمریکا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The peddler tried to fob off a worthless article on little Tom.
[ترجمه گوگل]دستفروش سعی کرد یک مقاله بی ارزش در مورد تام کوچک را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]فروشنده سعی کرد مقاله بی ارزشی را روی تام کوچولو بیندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زنجیر ساعت (اسم)
fob

جیب جلیقه مخصوص ساعت و غیره (اسم)
fob

گول زدن (فعل)
renege, con, fool, cheat, gyp, hustle, dodge, rig, bamboozle, outwit, deceive, defraud, dupe, cajole, hoax, gouge, befool, beguile, entrap, gull, gum, hocus, rogue, gaff, swindle, thimblerig, chouse, jockey, finagle, fob, wheedle

فریفتن (فعل)
fudge, cheat, hustle, wile, lure, decoy, charm, inveigle, entice, deceive, bewitch, delude, enchant, seduce, skunk, captivate, diddle, tempt, euchre, fob, jilt, mesmerize

فریب دادن (فعل)
fool, cheat, deceive, defraud, jape, mump, delude, hoodwink, hum, bob, humbug, diddle, thimblerig, dissimulate, mislead, fob, short-change

به جیب ریختن (فعل)
fob

کلمات اختصاری

عبارت کامل: Free On Board
موضوع: عمومی
تحویل کالا در عرشه کشتی در مبدأ.
فروشنده وقتی کالا را از روی نرده کشتی عبور داد ریسک خود را خاتمه داده است. هزینه حمل و بیمه با خریدار است. عقد قرارداد حمل از بندر تحویل و بیمه و بازرسی با خریدار است.

تخصصی

[حقوق] تحویل به کشتی (بهای کالا به علاوه هزینه حمل تا داخل کشتی)
[نساجی] قیمت کالا بدون حمل
[حسابداری] تحویل روی کشتی

انگلیسی به انگلیسی

• temporary airfield that supports tactical operations but does not have full support systems (military)
watch pocket; chain from which a pocketwatch is suspended
defraud, con into buying goods of poor quality

if you fob off someone who needs something, you give them something that is not very good or is not really what they wanted, although you pretend it is; an informal expression.
term which indicates that the seller will pay all costs up to and including transportation and delivery of merchandise aboard a vessel at a port or a specified point (from that point the purchaser is responsible and will bear other costs)

پیشنهاد کاربران

Forward Operating Base = پایگاه عملیاتی خط مقدم
ریموت خودرو

بپرس