eyespot


معنی: چشم اولیه، چشم ابتدایی، لکهای که شبیه چشم است، چشم رشد نکرده و ناقص
معانی دیگر: لکه ی رنگی که شبیه چشم باشد، لکه ی چشمسان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a primitive visual organ that is sensitive to light, found in many invertebrates.

(2) تعریف: a spot that looks like an eye, as on the tail of a peacock.

جمله های نمونه

1. Deflection eye-spots are found in a wide variety of quite unrelated species.
[ترجمه گوگل]لکه های انحرافی چشم در طیف گسترده ای از گونه های کاملاً نامرتبط یافت می شود
[ترجمه ترگمان]نقاط چشم deflection در انواع گسترده ای از گونه های کاملا نامربوط یافت می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. As it rears up in self defence, it spreads its wide hood to reveal a massive pair of eye-spots.
[ترجمه گوگل]همانطور که برای دفاع از خود بالا می‌آید، کاپوت پهن خود را باز می‌کند تا یک جفت لکه چشمی عظیم را آشکار کند
[ترجمه ترگمان]وقتی که در دفاع از خود رشد می کند، کلاه پهن خود را گسترش می دهد تا یک جفت چشم بزرگ از خال های چشم را آشکار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Reptiles and insects employ similar tactics, but in their case eye-spots are not necessary to deflect the interest of their predators.
[ترجمه گوگل]خزندگان و حشرات از تاکتیک های مشابهی استفاده می کنند، اما در مورد آنها لکه های چشمی برای منحرف کردن علاقه شکارچیان آنها ضروری نیست
[ترجمه ترگمان]حشرات و حشرات تاکتیک های مشابهی را به کار می گیرند، اما در مورد آن ها، نقاط چشم برای منحرف کردن علاقه شکارچیان خود ضروری نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The eye-spotted dorsal fin is another distinctive feature.
[ترجمه گوگل]باله پشتی خالدار یکی دیگر از ویژگی های بارز آن است
[ترجمه ترگمان]باله پشتی مشاهده شده یک ویژگی متمایز دیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Eyespot (stigma) A light-sensitive structure of certain protoctists and invertebrate animals.
[ترجمه گوگل]چشمی (انگ) ساختار حساس به نور از برخی از پروتکتیست ها و حیوانات بی مهرگان
[ترجمه ترگمان]Eyespot (stigma)یک ساختار بسیار حساس از حیوانات protoctists و invertebrate حیوانات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When Dakin and Montgomerie pooled their eyespot data with other published reports, eyespot effects didn't show up among the top 75 percent most successful maters of 102 peacocks.
[ترجمه گوگل]هنگامی که داکین و مونتگومری داده‌های چشمی خود را با سایر گزارش‌های منتشر شده ترکیب کردند، جلوه‌های چشمی در میان 75 درصد موفق‌ترین 102 طاووس ظاهر نشد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که dakin و Montgomerie داده های eyespot را با سایر گزارش ها منتشر کردند، اثرات eyespot بین ۷۵ درصد بالای most maters از ۱۰۲ peacocks ظاهر نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Among her other eyespot studies, snipping 20 feather tips out of males' trains ruined courtship success.
[ترجمه گوگل]در میان دیگر مطالعات او، بریدن 20 نوک پر از قطار مردانه موفقیت در خواستگاری را از بین برد
[ترجمه ترگمان]در میان دیگر مطالعات eyespot، snipping ۲۰ نوک پر از مردان، موفقیت دوران نامزدی را خراب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Use the eyespot Mixer to edit and combine your videos, music and photos online!
[ترجمه گوگل]از میکسر چشمی برای ویرایش و ترکیب ویدیوها، موسیقی و عکس های خود به صورت آنلاین استفاده کنید!
[ترجمه ترگمان]از میکسر eyespot برای ویرایش و ترکیب ویدئو، موسیقی و عکس های خود به صورت آنلاین استفاده کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The eyespot of unicellular and colonial algae and their gametes and zoospores contains globules of orange or red carotenoid pigments.
[ترجمه گوگل]لکه چشم جلبک های تک سلولی و استعماری و گامت ها و زئوسپورهای آنها حاوی گلبول هایی از رنگدانه های کاروتنوئیدی نارنجی یا قرمز است
[ترجمه ترگمان]The از جلبک ها و جلبک دریایی و گامت های their حاوی globules رنگ نارنجی یا نارنجی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They also report, however, additional work suggesting a new explanation for why peahens sometimes don't appear to care about eyespot number.
[ترجمه گوگل]با این حال، آن‌ها همچنین گزارش می‌دهند که کار بیشتری ارائه می‌کند که توضیح جدیدی را برای اینکه چرا به نظر می‌رسد گاهی اوقات به نظر می‌رسد به شماره چشم‌ها اهمیت نمی‌دهند، ارائه می‌دهد
[ترجمه ترگمان]با این حال، آن ها همچنین گزارش تازه ای را به این دلیل ارائه می کنند که چرا برخی اوقات به نظر نمی رسد به تعداد eyespot توجه داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Critical time and technique of preventing wheat from sharp eyespot has been studied.
[ترجمه گوگل]زمان بحرانی و تکنیک جلوگیری گندم از لکه چشم تیز بررسی شده است
[ترجمه ترگمان]زمان بحرانی و تکنیک جلوگیری از گندم از eyespot تیز مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The relationship between the disease index of wheat sharp eyespot and the percentage of yield loss was studied.
[ترجمه گوگل]ارتباط بین شاخص بیماری لکه چشم تیز گندم و درصد کاهش عملکرد مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]رابطه بین شاخص بیماری wheat و درصد از دست رفتن بازده مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The suppression of Rhizoctonia spp. population in the rhizosphere is one of the mechanisms of controlling wheat sharp eyespot by seed treatment with triazoles.
[ترجمه گوگل]سرکوب گونه های Rhizoctonia جمعیت در ریزوسفر یکی از مکانیسم‌های کنترل لکه‌های تیز گندم با تیمار بذر با تریازول است
[ترجمه ترگمان]سرکوب spp ؟ جمعیت در ریزوسفر یکی از مکانیسم های کنترل eyespot تیز گندم با استفاده از تیمار بذر با triazoles می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. European butterfly having reddish - brown wings each marked with a purple eyespot.
[ترجمه گوگل]پروانه اروپایی با بال‌های قرمز-قهوه‌ای که هر کدام با لکه‌های بنفش مشخص شده‌اند
[ترجمه ترگمان]پروانه اروپایی بال های قهوه ای مایل به مایل به رنگ بنفش داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چشم اولیه (اسم)
eyespot

چشم ابتدایی (اسم)
eyespot

لکهای که شبیه چشم است (اسم)
eyespot

چشم رشد نکرده و ناقص (اسم)
eyespot

انگلیسی به انگلیسی

• (biology) primitive eye-like receptor that is light-sensitive and helps orient an organism (in primitive single-celled organisms)

پیشنهاد کاربران

چشم دروغین/خال چشمی ( خالی شبیه به چشم که در بدن برخی جانداران هست و برای تقلید مکانسیم دفاعی و خطرناک به نظر رسیدن هست تا شکارچی رو دور کنه ) .
مترادف:ocellus

بپرس