[ترجمه گوگل]ضعف بینایی سرانجام او را مجبور به ورود به خانه سالمندان کرد [ترجمه ترگمان]عدم دید و دید او در نهایت او را وادار به رفتن به خانه سالمندان کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. A person with good eyesight can distinguish distant object.
[ترجمه گوگل]فردی با بینایی خوب می تواند شیء دور را تشخیص دهد [ترجمه ترگمان]یک فرد با دید خوب می تواند اشیا دور را تشخیص دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. My grandmother's sight/eyesight is still good.
[ترجمه گوگل]بینایی/بینایی مادربزرگم هنوز خوب است [ترجمه ترگمان]بینایی \/ بینایی مادربزرگ من هنوز خوب است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Failing eyesight forced him to retire early.
[ترجمه گوگل]ضعف بینایی او را مجبور به بازنشستگی زودهنگام کرد [ترجمه ترگمان]عدم دید او باعث شد که او زودتر بازنشسته شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Deafness and failing eyesight are among the infirmities of old age.
[ترجمه گوگل]ناشنوایی و ضعف بینایی از جمله ناتوانی های دوران سالمندی است [ترجمه ترگمان]بینایی و دید ضعیف از جمله ضعف سن پیری هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. My eyesight has got progressively worse over the years.
[ترجمه گوگل]بینایی من در طول سال ها به تدریج بدتر شده است [ترجمه ترگمان]بینایی من در طول سال ها به تدریج بدتر شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید