eyeliner

/ˈaɪlaɪnər//ˈaɪlaɪnər/

سرمه، خط چشم

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: makeup applied in a thin line to the edges of the eyelids.

جمله های نمونه

1. She was wearing thick, black eyeliner.
[ترجمه گوگل]او یک خط چشم ضخیم و مشکی زده بود
[ترجمه ترگمان]اون یه خط چشم مشکی پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Black eyeliner on my lower lids, and I looked like some kind of She-devil.
[ترجمه گوگل]خط چشم مشکی روی پلک های پایینم بود، و من شبیه یک شیطون به نظر می رسیدم
[ترجمه ترگمان]خط سیاه روی پلک هایم بود و من شبیه نوعی شیطان بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. With a little more black in her eyeliner and sediment in her voice, she could be ready to play Blanche DuBois.
[ترجمه گوگل]با کمی سیاهی بیشتر در خط چشم و رسوب در صدایش، او می‌توانست برای بازی بلانچ دوبوآ آماده شود
[ترجمه ترگمان]در خط چشم و sediment که در صدایش وجود داشت، می توانست خود را آماده کند که بل انش dubois را بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Dark brown Rimmel eyeliner pencil and black mascara added extra emphasis.
[ترجمه گوگل]مداد خط چشم ریمل قهوه ای تیره و ریمل مشکی تاکید بیشتری را به آن اضافه کردند
[ترجمه ترگمان]مداد قهوه ای تیره رنگی با مداد و ریمل سیاه تاکید بیشتری به آن اضافه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Bella Darvi wore a cobra hat and eyeliner like a tennis racket whose handle stretched to her ears.
[ترجمه گوگل]بلا دروی کلاه مار کبری و خط چشمی مانند راکت تنیس که دسته آن تا گوش هایش کشیده شده بود به سر داشت
[ترجمه ترگمان]بلا Darvi یک کلاه cobra به سر داشت و مثل یک راکت تنیس که دسته اش به گوش او کشیده شده بود، چشم دوخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her eyes were made up with heavy black eyeliner, her mouth was a deep red rosebud.
[ترجمه گوگل]چشمانش با خط چشم مشکی سنگین آرایش شده بود، دهانش یک غنچه رز قرمز تیره بود
[ترجمه ترگمان]چشمان او با خط مشکی سنگین درست شده بود، دهانش یک غنچه گل سرخ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Curly-haired, crater-faced, too much eyeliner.
[ترجمه گوگل]موهای مجعد، دهانه‌ای، خط چشم بیش از حد
[ترجمه ترگمان]مو فرفری، دهانه آتشفشان، زیادی خط چشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Well-being pen eyeliner with low stimulus of natural eatable coloring matter.
[ترجمه گوگل]خط چشم قلمی سلامتی با محرک کم مواد رنگی خوراکی طبیعی
[ترجمه ترگمان]Well با محرک های پایین و با محرک های پایین رنگ آمیزی طبیعی، مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It works as both an eye shadow and eyeliner.
[ترجمه گوگل]هم به عنوان سایه چشم و هم به عنوان خط چشم عمل می کند
[ترجمه ترگمان]هم چنین به عنوان یک سایه چشم و هم eyeliner عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Permanent eye tattooing—specifically permanent ink eyeliner—is all the rage these days.
[ترجمه گوگل]خالکوبی دائمی چشم - به ویژه خط چشم جوهری دائمی - این روزها رایج است
[ترجمه ترگمان]چشم دائمی، خال کوبی بوده - این روزا همه خشم - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It looks especially bad if worn with thick eyeliner or dark blue eye shadow.
[ترجمه گوگل]به خصوص اگر با خط چشم ضخیم یا سایه چشم آبی تیره استفاده شود بد به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]به نظر خیلی بد می آید اگر با چشم نازک چشم یا سایه آبی تیره پوشیده شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Newest liquid eyeliner easily to draw even line let eye outline clear. Classic color and natural impact do not pollute skin.
[ترجمه گوگل]جدیدترین خط چشم مایع که به راحتی خط چشم را می کشد، اجازه می دهد خطوط چشم روشن شود رنگ کلاسیک و تاثیر طبیعی پوست را آلوده نمی کند
[ترجمه ترگمان]مایع newest به آسانی جذب می شود تا خطوط حتی خطوط چشم را صاف کند رنگ کلاسیک و تاثیر طبیعی پوست را آلوده نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. With your dark brown eyeliner line your eyes.
[ترجمه گوگل]با خط چشم قهوه ای تیره چشمان خود را خط بکشید
[ترجمه ترگمان]با خط قهوه ای تیره چشمات چشمات رو خط بزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Use a water-resistant eyeliner that can withstand tears.
[ترجمه گوگل]از یک خط چشم مقاوم در برابر آب استفاده کنید که بتواند اشک را تحمل کند
[ترجمه ترگمان]از یک ضد آب مقاوم در برابر آب استفاده کنید که بتواند در برابر گریه مقاومت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Use a water-resistant eyeliner that can withstand tears. Try Bobbi Brown Long-Wear Gel Eyeliner applied with the Ultra Fine Liner Brush.
[ترجمه گوگل]از یک خط چشم مقاوم در برابر آب استفاده کنید که بتواند اشک را تحمل کند خط چشم ژل بلند Bobbi Brown را با برس خط چشم Ultra Fine Liner استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از یک ضد آب مقاوم در برابر آب استفاده کنید که بتواند در برابر گریه مقاومت کند امتحان کن \"بابی براون\" (Bobbi Brown -)را امتحان کنید که با برس Ultra فاین آرت به کار رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• cosmetic applied in a fine line around the eye

پیشنهاد کاربران

خط چشم ( ماده آرایشی مایع، مدادی یا ژلی برای کشیدن خط پشت پلک و مشخص کردن چشم ) - اسم
She carefully applied eyeliner to her upper eyelids.
قلم خط چشم ( وسیله ای که با آن خط چشم می کشند، معمولاً مداد یا برس ) - اسم
...
[مشاهده متن کامل]

Her eyeliner pencil is always sharp.
آرایش خط چشم ( گاهی به سبک یا نوع خط چشمی که استفاده میشود هم اشاره دارد ) - اسم ( کمتر رایج )
Her winged eyeliner looked perfect.

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم lin
📌 این ریشه، معادل "line, " "string, " و "thread" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "line, " "string, " یا "thread" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 delineate: If you delineate something, such as an idea or situation or border, you describe it in great detail
🔘 lineament: A lineament is the characteristic property or distinguishing feature of something; a person's lineaments are the outlines or contours of their face or body
🔘 airline: A hose that carries air under pressure
🔘 align: Place in a line or arrange so as to be parallel or straight
🔘 alignment: An organization of people ( or countries ) involved in a pact or treaty
🔘 eyeliner: Makeup applied to emphasize the shape of the eyes
🔘 headline: Publicize widely or highly, as if with a headline
🔘 interlinear: Written between lines of text
🔘 line: The principal activity in your life that you do to earn money
🔘 lineage: The descendants of one individual
🔘 linear: In a straight unbroken line of descent from parent to child
🔘 lineman: One of the players on the line of scrimmage
🔘 linen: A fabric woven with fibers from the flax plant
🔘 lineup: ( Baseball ) A list of batters in the order in which they will bat
🔘 misaligned: Aligned improperly; not correctly aligned
🔘 outline: A schematic or preliminary plan
🔘 shoreline: A boundary line between land and water
🔘 underline: Give extra weight to ( a communication )
🔘 waistline: The narrowing of the body between the ribs and hips

eyeliner ( n ) ( aɪˌlaɪnər ) ( also liner ) =a type of makeup that is put around the edge of the eyelids to make them more noticeable and attractive
eyeliner
سرمه مخصوص خط چشم
چشم
خط چشم

بپرس