• : تعریف: either of the two folds of skin that can be opened or shut to uncover or cover the eyeball. • مشابه: lid
جمله های نمونه
1. He heard the bad news without batting an eyelid.
[ترجمه S] بدون اینکه پلک بزند خبر بد را شنید
|
[ترجمه گوگل]بدون اینکه پلک بزند خبر بد را شنید [ترجمه ترگمان]او خبر بد را شنید، بی آن که پلک بزند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. She lifted one eyelid to see what he was doing.
[ترجمه گوگل]یک پلکش را بالا آورد تا ببیند او چه کار می کند [ترجمه ترگمان]پلک چشمش را بالا برد تا ببیند چه می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. She heard the news without batting an eyelid.
[ترجمه گوگل]او بدون پلک زدن این خبر را شنید [ترجمه ترگمان]بدون اینکه پلک بزند اخبار را شنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. By not the merest flicker of an eyelid did he betray his interest.
[ترجمه گوگل]او با یک پلک چشم به علاقه خود خیانت نکرد [ترجمه ترگمان]بی آن که ذره ای از پلک چشم خود را نشان دهد، توجهش را جلب کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She didn't bat an eyelid when I told her my news.
[ترجمه گوگل]وقتی خبرم را به او گفتم پلک نزد [ترجمه ترگمان]وقتی خبر رو بهش گفتم پلک نمی زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She didn't bat an eyelid when they told her she'd lost her job. She just calmly walked out.
[ترجمه گوگل]وقتی به او گفتند که کارش را از دست داده است، پلک هم نزد او فقط با آرامش بیرون رفت [ترجمه ترگمان]وقتی بهش گفتن که کارش رو از دست داده پلک نمی زد او به آرامی از اتاق بیرون رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Tom didn't bat an eyelid at the warm fog.
[ترجمه گوگل]تام از مه گرم پلک نزد [ترجمه ترگمان]تام پلک چشمش به مه گرم نبود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. None of the regulars batted an eyelid, but the sweaty faces of the dance-crazy Glaswegians fell. 30?
[ترجمه گوگل]هیچ یک از افراد معمولی پلک نزدند، اما چهره های عرق کرده گلاسوگیایی های دیوانه رقص افتاد 30؟ [ترجمه ترگمان]هیچ یک از سربازان معمولی پلک به هم نزده بودند، اما چهره خیس عرق رقص مسخره بر زمین افتاده بود ۳۰؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. From the eyelid down, one cheek was a mask of blood; the eye stared opaquely from under a half-closed lid.
[ترجمه گوگل]از پلک به پایین، یک گونه ماسکی از خون بود چشم از زیر یک درب نیمه بسته خیره شد [ترجمه ترگمان]از پلک چشم، یک گونه صورتش نقابی از خون بود؛ چشم از زیر سرپوش نیم بسته به بیرون خیره شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He's said to be recovering well from an eyelid operation and reconstructive surgery on his nose.
[ترجمه گوگل]گفته می شود او پس از عمل پلک و جراحی ترمیمی بینی خود به خوبی در حال بهبودی است [ترجمه ترگمان]گفته می شود که او به خوبی از یک جراحی چشم و جراحی ترمیمی بر روی بینی خود بهبود یافته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. His left eyelid twitched involuntarily.
[ترجمه گوگل]پلک چپش بی اختیار تکان خورد [ترجمه ترگمان]پلک چپش بی اراده تکان می خورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. A tear found its way from under her eyelid, sliding down her cheek.
[ترجمه گوگل]قطره اشکی از زیر پلکش راه پیدا کرد و روی گونه اش سر خورد [ترجمه ترگمان]یک قطره اشک از زیر پلک چشم او رد شد و گونه او را پایین آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. In fact she didn't bat an eyelid.
[ترجمه گوگل]در واقع او پلک هم نزد [ترجمه ترگمان]در واقع پلک هم نمی زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Watch for asymmetry of eyelid blinking or evidence of lower facial muscle weakness.
[ترجمه گوگل]مراقب عدم تقارن پلک زدن پلک ها یا نشانه هایی از ضعف عضلات پایین صورت باشید [ترجمه ترگمان]برای عدم تقارن چشم پلک زدن و یا مشاهده ضعف ماهیچه های صورت پایین را مشاهده کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
پلک (اسم)
eyelid
پلک چشم (اسم)
lid, eyelid
جفن (اسم)
eyelid
انگلیسی به انگلیسی
• movable flap of skin which covers an uncovers the eye and protects the anterior surface of the eyeball your eyelids are the two flaps of skin which cover your eyes when they are closed. if you don't bat an eyelid when something happens, or if you do something without batting an eyelid, you remain completely calm and are not at all shocked or surprised; used in informal english.
پیشنهاد کاربران
لیست اعضای صورت به انگلیسی: ✅Temple:شقیقه ✅Eyelash: مژه ✅Eyebrow: ابرو ✅Eyelid:پلک ✅Cheek:لپ ✅Forehead:پیشونی ✅Chin:چونه ✅Jaw:فک ✅Jawline: زاویه فک ✅Ear: گوش ✅Lip: لب ... [مشاهده متن کامل]