eyed


(در ترکیب) چشم، چشمی، چشمه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: having eyes of a particular number, color, or shape (used in combination).

- one-eyed
[ترجمه گوگل] یک چشم
[ترجمه ترگمان] یک چشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- blue-eyed
[ترجمه گوگل] چشم آبی
[ترجمه ترگمان] چشم آبی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- sloe-eyed
[ترجمه گوگل] چشم آهسته
[ترجمه ترگمان] چشم های آبی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the detective eyed them suspiciously
کارآگاه با سوظن به آنها نگریست.

2. after greetings, he eyed the letter the lass had brought
پس از سلام و احوالپرسی به نامه ای که دخترک آورده بود نظر افکند.

3. In the kingdom of the blind the one eyed man is king.
[ترجمه شکوفه] تومملکت کورها، آدم یک چشم، پادشاه است
|
[ترجمه شکوفه حکیم شاه] تومملکت کورها، آدم یک چشم پادشاه است
|
[ترجمه گوگل]در پادشاهی نابینایان مرد یک چشم پادشاه است
[ترجمه ترگمان]در قلمروی سلطنت، یک چشم کور، شاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The children eyed the cakes greedily.
[ترجمه گوگل]بچه ها با حرص به کیک ها نگاه کردند
[ترجمه ترگمان]بچه ها حریصانه به کیک نگاه می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He eyed the coming tide with an absorbed attention.
[ترجمه گوگل]او با توجهی جذب شده به جزر و مد آینده نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]او با توجه به جزر و مد دریا خیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Baxter eyed our clothes with obvious disapproval.
[ترجمه گوگل]باکستر با نارضایتی آشکار به لباس های ما نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]بکستر با نارضایتی لباس های ما را برانداز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She took the money and eyed me nastily.
[ترجمه گوگل]او پول را گرفت و با بدبینی به من نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]او پول را گرفت و به طور منزجر کننده ای به من چشم دوخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Martin eyed the bottle at Marianne's elbow.
[ترجمه گوگل]مارتین بطری را به آرنج ماریان نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]مارتین بطری را به دست ماریا نه نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mother eyed Jim with an eager, expectant smile.
[ترجمه گوگل]مادر با لبخندی مشتاقانه به جیم نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]مادر با لبخندی پر اشتیاق و انتظار جیم را برانداز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The man behind the desk eyed us suspiciously.
[ترجمه گوگل]مرد پشت میز مشکوک به ما نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]مردی که پشت میز نشسته بود با بدگمانی به ما نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He eyed her cautiously, trying to gauge her reaction.
[ترجمه گوگل]او با احتیاط به او نگاه کرد و سعی کرد واکنش او را بسنجد
[ترجمه ترگمان]با احتیاط او را برانداز کرد، سعی کرد عکس العمل او را تشخیص دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She eyed the fish on her plate suspiciously.
[ترجمه گوگل]با مشکوک به ماهی در بشقابش نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با بدگمانی به ماهی چشم دوخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He eyed the three strangers with suspicion.
[ترجمه گوگل]او با شک به سه غریبه نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با سوظن به سه غریبه نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She eyed the distant shoreline with misgiving.
[ترجمه گوگل]او با تردید به خط ساحلی دوردست نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با تردید به ساحل دوردست نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• having a specific kind or number of eyes (i.e. blue-eyed)

پیشنهاد کاربران

چشمش چیزی یا کسی رو گرفتن ، چشمش بدنبال چیزی بودن

بپرس