eyebrow

/ˈɑɪ.brɑʊ//ˈɑɪ.brɑʊ/

معنی: خط ابرو، اب رو، حاجب، گچبری هلالی بالای پنجره
معانی دیگر: (کالبد شناسی) استخوان ابرو، استخوان بالای چشم، معماری گچبری هلالی بالای پنجره

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the bony ridge protruding above the eye.
مشابه: brow

- The punch caught him on the eyebrow.
[ترجمه گوگل] مشت روی ابرویش گیر کرد
[ترجمه ترگمان] مشت او را بالا برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the line of short hairs growing on this ridge.
مشابه: brow

- His hair is turning gray, but his thick eyebrows are still dark brown.
[ترجمه گوگل] موهایش خاکستری می شود، اما ابروهای پرپشتش هنوز قهوه ای تیره است
[ترجمه ترگمان] موهایش خاکستری شده، اما ابروهای پرپشت او هنوز قهوه ای تیره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. raise (or lift) an eyebrow
ابرو بالا کشیدن (به نشان شگفتی یا ناباوری یا ناخشنودی)

2. "Really?" she said, raising a sardonic eyebrow.
[ترجمه گوگل]"واقعا؟" او در حالی که ابرویی طعنه آمیز بالا انداخت گفت
[ترجمه ترگمان]واقعا؟ او یکی از ابروهایش را بالا برد و گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She raised an inquiring eyebrow towards Murray.
[ترجمه گوگل]ابرویی پرسشگر را به سمت موری بالا انداخت
[ترجمه ترگمان]یکی از ابروهایش را بالا برد و نگاهی پرسان به موری انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He cocked an inquisitive eyebrow at her.
[ترجمه علی] من ابرویم را بالا بردم
|
[ترجمه گوگل]ابروی کنجکاو به او خم شد
[ترجمه ترگمان]او یک ابرویش را بالا برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He raised one eyebrow in a meaningful way.
[ترجمه گوگل]یک ابرویش را با معنی بالا انداخت
[ترجمه ترگمان]یکی از ابروهایش را به شکلی معنی دار بالا برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He raised an enquiring eyebrow in my direction.
[ترجمه گوگل]ابروی پرسشگر را به سمت من بالا داد
[ترجمه ترگمان]یک ابرویم را بالا بردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. "Oh really?" he said, arching an eyebrow.
[ترجمه گوگل]"اوه واقعا؟" گفت و ابرویش را بالا انداخت
[ترجمه ترگمان]اوه، واقعا؟ او یک ابرویش را بالا برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He cocked a quizzical eyebrow at her.
[ترجمه گوگل]ابرویی متعجب به او خم شد
[ترجمه ترگمان]او یکی از ابروهایش را بالا برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He had sustained a cut on his left eyebrow.
[ترجمه گوگل]روی ابروی چپش بریدگی پیدا کرده بود
[ترجمه ترگمان]او یک بریدگی روی ابروی چپش خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Slavic cheekbones caught the gentle light; one eyebrow was incomplete but the other was angled like a circumflex.
[ترجمه گوگل]گونه های اسلاوی نور ملایم را گرفت یکی از ابروها ناقص بود، اما ابروی دیگر مانند یک دورنما زاویه دار بود
[ترجمه ترگمان]استخوان های گونه اش نور ملایمی را گرفتند؛ یکی از ابروهایم ناقص بود، اما طرف دیگر مثل یک تکه سنگ زاویه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The injured party sustained a cut above the eyebrow and bruising to the cheek.
[ترجمه گوگل]مجروح بریدگی بالای ابرو و کبودی روی گونه دیده شد
[ترجمه ترگمان]این گروه مجروح یک بریدگی بالای ابرو و کبودی روی گونه خود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He raised a sardonic eyebrow as she sat down opposite him and started to eat.
[ترجمه گوگل]در حالی که او روبروی او نشست و شروع به خوردن کرد، ابروی طعنه آمیزی را بالا انداخت
[ترجمه ترگمان]او یکی از ابروهایش را بالا برد و در مقابل او نشست و شروع به خوردن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Rachel daintily arched one eyebrow as if I had mentioned inviting her servants to some feast or revelry.
[ترجمه گوگل]راشل یک ابروی خود را به شکلی کمان داد که انگار گفته بودم خدمتکارانش را به مهمانی یا عیاشی دعوت کرده است
[ترجمه ترگمان]ریچل با ظرافت یک ابرویش را بالا برد، انگار که من اشاره کرده بودم که خدمتکاران او را به جشن و عیاشی دعوت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Gorphal picked up the parchment and raised one eyebrow slightly when he saw the familiar ideograms of the Golden Empire.
[ترجمه گوگل]گورفال پوسته پوست را برداشت و با دیدن ایدئوگرام های آشنای امپراتوری طلایی، یک ابرو را کمی بالا برد
[ترجمه ترگمان]Gorphal کاغذ پوستی را برداشت و یک ابرویش را کمی بالا برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خط ابرو (اسم)
brow, eyebrow

اب رو (اسم)
reputation, name, canal, honor, credit, brow, eyebrow, effluent, gutter, runnel, prestige

حاجب (اسم)
chamberlain, porter, curtain, eyebrow, doorkeeper

گچبری هلالی بالای پنجره (اسم)
eyebrow

انگلیسی به انگلیسی

• arch of hairs located on the forehead above the eye
your eyebrows are the lines of hair which grow above your eyes.

پیشنهاد کاربران

در زبانهای باستانی فارسی، لری وپهلوی، لکی، کردی واژگان کهن وآریایی�ابروabroo، برمberm، بورگborg، بروbero� به معنی� ابرو� است. از آنجا که ایران خاستگاه زبانهای هندواروپایی است این واژگان مانند بسیاری از
...
[مشاهده متن کامل]
واژگان دیگر وارد زبانهای اروپایی شده ودر زبان انگلیسی به صورت�آیبروeyebrow� و �بروbrow� به کارمیروند. ایران خاستگاه زبانهای هندواروپایی

eyebrow ( n ) ( aɪbraʊ ) ( also brow ) =the line of hair above the eye
eyebrow
خط ابرو؛خط ابرو که بالای استخوان چشمه
کمان خانه ٔ ابرو ؛ ابروی کمان مانند. ( فرهنگ فارسی معین ) . قوس ابرو :
من از این هر دو کمان خانه ٔ ابروی تو، چشم
برنگیرم وگرم دیده بدوزند به تیر.
سعدی .
دل که از ناوک مژگان تو در خون می گشت
...
[مشاهده متن کامل]

باز مشتاق کمان خانه ٔ ابروی تو بود.
حافظ.
در مسجد و میخانه خیالت اگر آید
محراب ، کمان خانه ٔ ابروی تو سازم .
حافظ.

اعتراض
brow
ابرو
در نمازم خم ابروی تو در ( با ) یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
جناب حافظ
ابرو
he has got thick eyebrows
ابروهای پرپشتی دارد

ابرو

بپرس