• (1)تعریف: the bony ridge protruding above the eye. • مشابه: brow
- The punch caught him on the eyebrow.
[ترجمه گوگل] مشت روی ابرویش گیر کرد [ترجمه ترگمان] مشت او را بالا برد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: the line of short hairs growing on this ridge. • مشابه: brow
- His hair is turning gray, but his thick eyebrows are still dark brown.
[ترجمه گوگل] موهایش خاکستری می شود، اما ابروهای پرپشتش هنوز قهوه ای تیره است [ترجمه ترگمان] موهایش خاکستری شده، اما ابروهای پرپشت او هنوز قهوه ای تیره است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. raise (or lift) an eyebrow
ابرو بالا کشیدن (به نشان شگفتی یا ناباوری یا ناخشنودی)
2. "Really?" she said, raising a sardonic eyebrow.
[ترجمه گوگل]"واقعا؟" او در حالی که ابرویی طعنه آمیز بالا انداخت گفت [ترجمه ترگمان]واقعا؟ او یکی از ابروهایش را بالا برد و گفت: [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. She raised an inquiring eyebrow towards Murray.
[ترجمه گوگل]ابرویی پرسشگر را به سمت موری بالا انداخت [ترجمه ترگمان]یکی از ابروهایش را بالا برد و نگاهی پرسان به موری انداخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He cocked an inquisitive eyebrow at her.
[ترجمه علی] من ابرویم را بالا بردم
|
[ترجمه گوگل]ابروی کنجکاو به او خم شد [ترجمه ترگمان]او یک ابرویش را بالا برد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He raised one eyebrow in a meaningful way.
[ترجمه گوگل]یک ابرویش را با معنی بالا انداخت [ترجمه ترگمان]یکی از ابروهایش را به شکلی معنی دار بالا برد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He raised an enquiring eyebrow in my direction.
[ترجمه گوگل]ابروی پرسشگر را به سمت من بالا داد [ترجمه ترگمان]یک ابرویم را بالا بردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. "Oh really?" he said, arching an eyebrow.
[ترجمه گوگل]"اوه واقعا؟" گفت و ابرویش را بالا انداخت [ترجمه ترگمان]اوه، واقعا؟ او یک ابرویش را بالا برد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He cocked a quizzical eyebrow at her.
[ترجمه گوگل]ابرویی متعجب به او خم شد [ترجمه ترگمان]او یکی از ابروهایش را بالا برد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He had sustained a cut on his left eyebrow.
[ترجمه گوگل]روی ابروی چپش بریدگی پیدا کرده بود [ترجمه ترگمان]او یک بریدگی روی ابروی چپش خورده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Slavic cheekbones caught the gentle light; one eyebrow was incomplete but the other was angled like a circumflex.
[ترجمه گوگل]گونه های اسلاوی نور ملایم را گرفت یکی از ابروها ناقص بود، اما ابروی دیگر مانند یک دورنما زاویه دار بود [ترجمه ترگمان]استخوان های گونه اش نور ملایمی را گرفتند؛ یکی از ابروهایم ناقص بود، اما طرف دیگر مثل یک تکه سنگ زاویه داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The injured party sustained a cut above the eyebrow and bruising to the cheek.
[ترجمه گوگل]مجروح بریدگی بالای ابرو و کبودی روی گونه دیده شد [ترجمه ترگمان]این گروه مجروح یک بریدگی بالای ابرو و کبودی روی گونه خود داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He raised a sardonic eyebrow as she sat down opposite him and started to eat.
[ترجمه گوگل]در حالی که او روبروی او نشست و شروع به خوردن کرد، ابروی طعنه آمیزی را بالا انداخت [ترجمه ترگمان]او یکی از ابروهایش را بالا برد و در مقابل او نشست و شروع به خوردن کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Rachel daintily arched one eyebrow as if I had mentioned inviting her servants to some feast or revelry.
[ترجمه گوگل]راشل یک ابروی خود را به شکلی کمان داد که انگار گفته بودم خدمتکارانش را به مهمانی یا عیاشی دعوت کرده است [ترجمه ترگمان]ریچل با ظرافت یک ابرویش را بالا برد، انگار که من اشاره کرده بودم که خدمتکاران او را به جشن و عیاشی دعوت کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Gorphal picked up the parchment and raised one eyebrow slightly when he saw the familiar ideograms of the Golden Empire.
[ترجمه گوگل]گورفال پوسته پوست را برداشت و با دیدن ایدئوگرام های آشنای امپراتوری طلایی، یک ابرو را کمی بالا برد [ترجمه ترگمان]Gorphal کاغذ پوستی را برداشت و یک ابرویش را کمی بالا برد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• arch of hairs located on the forehead above the eye your eyebrows are the lines of hair which grow above your eyes.
پیشنهاد کاربران
eyebrow ( n ) ( aɪbraʊ ) ( also brow ) =the line of hair above the eye
خط ابرو؛خط ابرو که بالای استخوان چشمه
کمان خانه ٔ ابرو ؛ ابروی کمان مانند. ( فرهنگ فارسی معین ) . قوس ابرو : من از این هر دو کمان خانه ٔ ابروی تو، چشم برنگیرم وگرم دیده بدوزند به تیر. سعدی . دل که از ناوک مژگان تو در خون می گشت ... [مشاهده متن کامل]
باز مشتاق کمان خانه ٔ ابروی تو بود. حافظ. در مسجد و میخانه خیالت اگر آید محراب ، کمان خانه ٔ ابروی تو سازم . حافظ.
اعتراض
brow ابرو در نمازم خم ابروی تو در ( با ) یاد آمد حالتی رفت که محراب به فریاد آمد جناب حافظ
ابرو he has got thick eyebrows ابروهای پرپشتی دارد