( فعل متعدی، در اصل انگلیسی ایرلندی، نادر ) جادو کردن با چشم؛ به ویژه با نگاه خود بر ( شخصی ) تأثیر بدی گذاشتن، چشم بد داشتن، چشم زخم زدن
مثال:
The bread is. . put into a glass of water. If the bread does not sink, this is taken as evidence that the patient has been eye - bitten.
... [مشاهده متن کامل]
نان داخل یک لیوان آب قرار می گیرد. اگر نان غرق نشود، این به عنوان نشانی در نظر گرفته می شود که بیمار چشم زخم خورده است.
مشتقات:
eye - biter : ( اسم ) شخصی ( به ویژه یک زن ) که دارای چشم بد است، سق سیاه
eye - biting: ( اسم ) چشم زخم، بدچشمی؛ ( صفت ) چشم زخم زننده
منبع: Oxford English Dictionary
مثال:
... [مشاهده متن کامل]
نان داخل یک لیوان آب قرار می گیرد. اگر نان غرق نشود، این به عنوان نشانی در نظر گرفته می شود که بیمار چشم زخم خورده است.
مشتقات:
eye - biter : ( اسم ) شخصی ( به ویژه یک زن ) که دارای چشم بد است، سق سیاه
eye - biting: ( اسم ) چشم زخم، بدچشمی؛ ( صفت ) چشم زخم زننده
منبع: Oxford English Dictionary