1. It was exultingly easy.
[ترجمه گوگل]فوق العاده آسان بود
[ترجمه ترگمان]با این کار بسیار آسان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با این کار بسیار آسان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. I gave him a cup of tea while the rest exultingly drinking aquavit.
[ترجمه گوگل]من به او یک فنجان چای دادم در حالی که بقیه با خوشحالی در حال نوشیدن آکوویت بودند
[ترجمه ترگمان]من به او یک فنجان چای دادم در حالی که بقیه مشغول نوشیدن چای بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من به او یک فنجان چای دادم در حالی که بقیه مشغول نوشیدن چای بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I can guess what his business is, however. " said Mrs Jennings exultingly. "
[ترجمه گوگل]با این حال می توانم حدس بزنم کار او چیست خانم جنینگز با خوشحالی گفت
[ترجمه ترگمان]خانم Jennings با شوق و ذوق گفت: \" با این حال، من می توانم حدس بزنم کار او چیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]خانم Jennings با شوق و ذوق گفت: \" با این حال، من می توانم حدس بزنم کار او چیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Pet. 4:13 But inasmuch as you share in the sufferings of Christ, rejoice, so that also at the revelation of His glory you may rejoice exultingly.
[ترجمه گوگل]حیوان خانگی 4:13 اما تا آنجا که در مصائب مسیح شریک هستید، شاد باشید، تا در مکاشفه جلال او نیز شادی کنید
[ترجمه ترگمان]حیوان خانگی ۴: ۱۳ اما از آنجا که شما در رنج مسیح سهیم هستید، شادی کنید، به خاطر این که به خاطر افتخار و افتخار او می توانید از آن لذت ببرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]حیوان خانگی ۴: ۱۳ اما از آنجا که شما در رنج مسیح سهیم هستید، شادی کنید، به خاطر این که به خاطر افتخار و افتخار او می توانید از آن لذت ببرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The conqueror, flying up to a high wall, flapped his wings and crowed exultingly with all his might, despite the certain knowledge that an eagle lived in the neighborhood.
[ترجمه گوگل]فاتح در حالی که به سمت دیوار بلند پرواز می کرد، علیرغم اینکه می دانست عقابی در آن محله زندگی می کند، بال هایش را تکان داد و با تمام توان با خوشحالی آواز خواند
[ترجمه ترگمان]فاتح، که به سوی یک دیوار بلند پرواز می کرد، بال هایش را تکان داد و با تمام قدرت خود با شوق و ذوق گفت که یک عقاب در این حوالی زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]فاتح، که به سوی یک دیوار بلند پرواز می کرد، بال هایش را تکان داد و با تمام قدرت خود با شوق و ذوق گفت که یک عقاب در این حوالی زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید