exultantly


خوشی کنان، وجدکنان

جمله های نمونه

1. "We cannot lose the war!" he shouted exultantly.
[ترجمه گوگل]"ما نمی توانیم جنگ را ببازیم!" با خوشحالی فریاد زد
[ترجمه ترگمان]ما نمی تونیم جنگ رو از دست بدیم او با خوشحالی فریاد زد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Paul was full of triumph, and made love exultantly, heedless of her reluctance.
[ترجمه گوگل]پولس سرشار از پیروزی بود و بدون توجه به اکراه او با شادی عشق می ورزد
[ترجمه ترگمان]پل سرشار از پیروزی بود، و با خوشحالی، بدون توجه به اکراه خود، عشق بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They listened exultantly to the sounds from outside.
[ترجمه گوگل]آنها با خوشحالی به صداهای بیرون گوش می کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها با خوشحالی به صداهای بیرون گوش می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He rose exultantly from their profane surprise.
[ترجمه گوگل]او با خوشحالی از تعجب اهانت آمیز آنها برخاست
[ترجمه ترگمان]از این تعجب their، از جا برخاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mr. Higginbotham looked at his wife exultantly.
[ترجمه گوگل]آقای هیگین بوتهام با خوشحالی به همسرش نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]آقای هیگینبوثام با خوشحالی به همسرش نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He runs his engine full again, riding exultantly.
[ترجمه گوگل]دوباره موتورش را پر می کند و با خوشحالی سوار می شود
[ترجمه ترگمان]بار دیگر موتورش را پر می کند و با خوشحالی به راه خود ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The clown was capering under the lamp, waving his fists exultantly above his head.
[ترجمه گوگل]دلقک زیر لامپ غش می کرد و مشت هایش را با خوشحالی بالای سرش تکان می داد
[ترجمه ترگمان]دلقک زیر چراغ جست وخیز می کرد و دست هایش را با خوشحالی بالای سر تکان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It may, on the contrary, cause you to rejoice exultantly in your manhood.
[ترجمه گوگل]برعکس، ممکن است باعث شود که شما از مردانگی خود با خوشحالی شادی کنید
[ترجمه ترگمان]برعکس، بر عکس، سبب خوشحالی تو می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. One day he rushed home and told his wife exultantly, " Good news, good news! "
[ترجمه گوگل]یک روز با عجله به خانه رفت و با خوشحالی به همسرش گفت: مژده، مژده!
[ترجمه ترگمان]یک روز او به خانه شتافت و با شادی و سرور به همسرش گفت، \"خبره ای خوب، خبره ای خوب!\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• rejoicingly, gleefully, triumphantly

پیشنهاد کاربران

۱. شادمانه. با شادی. شادی کنان ۲. پیروزمندانه. سرمستانه ۳. متکبرانه.
مثال:
Do not walk exultantly on the earth.
بر روی زمین متکبرانه و سرمستانه راه نروید.
�وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا�
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : exult
✅️ اسم ( noun ) : exultation
✅️ صفت ( adjective ) : exultant
✅️ قید ( adverb ) : exultantly
متکبرانه

بپرس