فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: exults, exulting, exulted
مشتقات: exultingly (adv.)
حالات: exults, exulting, exulted
مشتقات: exultingly (adv.)
• : تعریف: to rejoice greatly, esp. over some triumph.
• مترادف: glory, jubilate, rejoice, triumph
• متضاد: bemoan, lament, sorrow
• مشابه: celebrate, crow, joy, revel
• مترادف: glory, jubilate, rejoice, triumph
• متضاد: bemoan, lament, sorrow
• مشابه: celebrate, crow, joy, revel
- The villain exulted in his triumph over the hero.
[ترجمه گوگل] شرور از پیروزی خود بر قهرمان خوشحال شد
[ترجمه ترگمان] مرد شرور با پیروزی خود بر قهرمان پیروز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مرد شرور با پیروزی خود بر قهرمان پیروز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The football fans exulted in their win.
[ترجمه گوگل] هواداران فوتبال از برد خود خوشحال شدند
[ترجمه ترگمان] هواداران فوتبال در پیروزی خود شادی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هواداران فوتبال در پیروزی خود شادی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She exulted when she heard the news of her promotion.
[ترجمه گوگل] وقتی خبر ارتقاء خود را شنید خوشحال شد
[ترجمه ترگمان] وقتی خبر ترفیع او را شنید با خوشحالی گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وقتی خبر ترفیع او را شنید با خوشحالی گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید