exudation

/ˌeksjʊˈdeɪʃən//ˌeksjuːˈdeɪʃən/

معنی: برون نشست، تراوش
معانی دیگر: ترشح، پشنگ، پراش

جمله های نمونه

1. Tissue edema and wound exudation further worsen the disturbance.
[ترجمه گوگل]ادم بافتی و ترشح زخم، اختلال را بیشتر بدتر می کند
[ترجمه ترگمان]تجمع بافت و جراحت بیشتر بدتر از هرج و مرج نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The exudation of progestational hormone and estrogen to palace neck mucus action is completely contrary.
[ترجمه گوگل]تراوش هورمون پروژستاسیون و استروژن به موکوس گردن قصر کاملا برعکس است
[ترجمه ترگمان]The هورمون progestational و استروژن تا خلط گردن کاخ، به طور کامل مخالف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Results The tubercle exudation of the later period in 107 pleuritis the sufferer be all obtained good effect by surgical operation treatment.
[ترجمه گوگل]ResultsThe ترشح سل دوره بعدی در 107 پلوریت بیمار همه اثر خوب با درمان عمل جراحی به دست آمده است
[ترجمه ترگمان]نتایج The exudation از دوره بعدی در ۱۰۷ pleuritis بیمار به طور کامل از طریق عملیات جراحی به دست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. P-deficiency stress induced malic acid exudation from pigeon pea roots.
[ترجمه گوگل]استرس کمبود P باعث ترشح اسید مالیک از ریشه نخود کبوتر شد
[ترجمه ترگمان]استرس ناشی از فقر اسید مالیک دی exudation را از ریشه نخود جدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Retinal neovascularization and its hemorrhage, exudation and proliferation are major pathologic process in many ocular diseases .
[ترجمه گوگل]نئوواسکولاریزاسیون شبکیه و خونریزی، ترشح و تکثیر آن فرآیند پاتولوژیک اصلی در بسیاری از بیماری های چشمی است
[ترجمه ترگمان]خونریزی و خونریزی آن، خونریزی و تکثیر آن، فرآیند pathologic بزرگ بسیاری در بسیاری از بیماری های پوستی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The exudation of enamel matrix almost stopped in ameloblast secretion phase.
[ترجمه گوگل]ترشح ماتریکس مینا در فاز ترشح آملوبلاست تقریبا متوقف شد
[ترجمه ترگمان]ماتریکس enamel of تقریبا در مرحله ترشح ameloblast متوقف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The fibrin exudation was occurred in 10 eyes. IOP elevation was found in 4 eyes.
[ترجمه گوگل]تراوش فیبرین در 10 چشم انجام شد افزایش IOP در 4 چشم مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]The fibrin در ۱۰ چشم اتفاق افتاد ارتفاع IOP در ۴ چشم یافت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The exudation of the insulin inside body basically suffers effect of the following element: (Chroma of blood sugar is influence insulin excretive the mainest factor.
[ترجمه گوگل]ترشح انسولین در داخل بدن اساساً تحت تأثیر عنصر زیر قرار می گیرد: (کروم قند خون، اصلی ترین عامل بر ترشح انسولین است
[ترجمه ترگمان]ترشح انسولین درون بدن اساسا از تاثیر عنصر زیر رنج می برد: (Chroma قند خون در عامل mainest بر انسولین اثر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It'showed no signs of exudation or other failure to contain liquid loadings.
[ترجمه گوگل]هیچ نشانه ای از ترشح یا عدم وجود بارهای مایع دیگر را نشان نداد
[ترجمه ترگمان]این نشان نداد که هیچ نشانه ای از exudation یا شکست دیگر برای مهار کردن بارگذاری مایع وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Root exudation of wheat, corn, broad bean and pigeon pea mainly include organic acid, phenol, hydrocarbon, grease, ketone, mellow, amide, benzene, aldehyde and thiazole et al.
[ترجمه گوگل]تراوش ریشه گندم، ذرت، لوبیا و نخود کبوتر عمدتاً شامل اسید آلی، فنل، هیدروکربن، گریس، کتون، ملو، آمید، بنزن، آلدهید و تیازول و همکاران است
[ترجمه ترگمان]ریشه ریشه گندم، ذرت، لوبیا گسترده و نخود، عمدتا شامل اسید آلی، فنول، هیدروکربن، روغن، کتون، mellow، آمید، بنزن، aldehyde و thiazole و همکاران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Amount serofluid exudation, necrosis and liquefaction in the tail like part of the choroid malignant melanoma is the reason for "dig hollow"phenomenon.
[ترجمه گوگل]مقدار ترشح سرو سیال، نکروز و مایع شدن در دم مانند بخشی از ملانوم بدخیم مشیمیه علت پدیده "حفاری توخالی" است
[ترجمه ترگمان]میزان serofluid exudation، نکروز و روانگرایی در دم مانند بخشی از the بدخیم، دلیل این پدیده \"توخالی\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In this paper, we compare the gum exudation of Elaeagnus angustifolia in different soil water environments.
[ترجمه گوگل]در این مقاله به مقایسه تراوش صمغ سنجد در محیط های مختلف آب خاک می پردازیم
[ترجمه ترگمان]در این مقاله ما the exudation از Elaeagnus angustifolia را در محیط های آب مختلف خاک مقایسه می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It has necessary aminophenol which can accelerate the exudation of insulin.
[ترجمه گوگل]دارای آمینوفنول لازم است که می تواند ترشح انسولین را تسریع کند
[ترجمه ترگمان]این دستگاه aminophenol ضروری دارد که می تواند exudation انسولین را تسریع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The amount of inflammation is minimal, so no exudation of fibrin occurs.
[ترجمه گوگل]میزان التهاب حداقل است، بنابراین هیچ ترشح فیبرین رخ نمی دهد
[ترجمه ترگمان]میزان تورم کم است، بنابراین هیچ exudation از التهاب رخ نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برون نشست (اسم)
exudate, exudation

تراوش (اسم)
permeation, leak, leakage, secretion, gush, exudation, transudation

انگلیسی به انگلیسی

• act of secreting, oozing out

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : exude
✅️ اسم ( noun ) : exudation / exudate
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
exudation ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: برون‏زهش
تعریف: خروج آهستۀ مایع، حاوی پروتئین ها و گویچه‏های سفید، از دیوارۀ رگ های خونی سالم که معمولاً براثر التهاب رخ می‏دهد

بپرس