1. Extroversive Character and humour, attach importance to cooperation. Hard work and pay attention to actual effect, outdo oneself.
[ترجمه گوگل]شخصیت و شوخ طبعی برونگرا، به همکاری اهمیت می دهد سخت کار کنید و به اثر واقعی توجه کنید، از خود سبقت بگیرید
[ترجمه ترگمان]تنظیم شخصیت و طنز، به هم کاری اهمیت دهید کار سخت و توجه به تاثیر واقعی، پیشی گرفتن از خود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تنظیم شخصیت و طنز، به هم کاری اهمیت دهید کار سخت و توجه به تاثیر واقعی، پیشی گرفتن از خود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Self-motivated, hardworking, open minded, extroversive . Owning great passion in developing business.
[ترجمه گوگل]خود انگیزه، سخت کوش، باز فکر، برون گرا داشتن اشتیاق فراوان در توسعه تجارت
[ترجمه ترگمان]motivated، سخت کوش، ذهن باز، extroversive با علاقه شدید به توسعه کسب وکار کار کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]motivated، سخت کوش، ذهن باز، extroversive با علاقه شدید به توسعه کسب وکار کار کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Two people continues thereupon to extroversive.
[ترجمه گوگل]دو نفر پس از آن به برون گرایی ادامه می دهد
[ترجمه ترگمان]در این صورت دو نفر به extroversive ادامه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در این صورت دو نفر به extroversive ادامه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Following Kants thoughts, mental function is divided into extroversive function and introversive function.
[ترجمه گوگل]بر اساس افکار کانت، عملکرد ذهنی به عملکرد برونگرا و عملکرد درونگرا تقسیم می شود
[ترجمه ترگمان]پس از تفکر kants، تابع ذهنی به تابع extroversive و تابع introversive تقسیم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پس از تفکر kants، تابع ذهنی به تابع extroversive و تابع introversive تقسیم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Other variables, such as extroversive index, capitalization index, transaction cost, etc. can also explain the facts of integration of trade, and if we modify the model, the significances improve.
[ترجمه گوگل]سایر متغیرها مانند شاخص برونگرا، شاخص سرمایهگذاری، هزینه معاملات و غیره نیز میتوانند واقعیتهای یکپارچهسازی تجارت را توضیح دهند و اگر مدل را اصلاح کنیم، اهمیت آن بهبود مییابد
[ترجمه ترگمان]متغیرهای دیگر مثل شاخص extroversive، شاخص سرمایه گذاری، هزینه معامله و غیره نیز می توانند حقایق یکپارچه سازی تجارت را توضیح دهند و اگر ما مدل را اصلاح کنیم، significances بهبود می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]متغیرهای دیگر مثل شاخص extroversive، شاخص سرمایه گذاری، هزینه معامله و غیره نیز می توانند حقایق یکپارچه سازی تجارت را توضیح دهند و اگر ما مدل را اصلاح کنیم، significances بهبود می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Neurosis, the introversive or extroversive personality, personal conflict and stressful life event could predict the mental health status of the senior high students.
[ترجمه گوگل]روان رنجوری، شخصیت درونگرا یا برونگرا، تعارض شخصی و رویداد استرسزا زندگی میتواند وضعیت سلامت روان دانشآموزان سال آخر را پیشبینی کند
[ترجمه ترگمان]neurosis، شخصیت introversive یا extroversive، تعارضات شخصی و رویداد زندگی پر استرس می تواند وضعیت سلامت روانی دانشجویان ارشد را پیش بینی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]neurosis، شخصیت introversive یا extroversive، تعارضات شخصی و رویداد زندگی پر استرس می تواند وضعیت سلامت روانی دانشجویان ارشد را پیش بینی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Two people continues thereupon face extroversive, turn over till the 99th wall moves downwards.
[ترجمه گوگل]دو نفر پس از آن با برون گرایی روبرو می شوند، تا جایی که دیوار 99 به سمت پایین حرکت می کند
[ترجمه ترگمان]در این صورت دو نفر با extroversive رو به رو می شوند، تا زمانی که دیوار ۹۹ به سمت پایین حرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در این صورت دو نفر با extroversive رو به رو می شوند، تا زمانی که دیوار ۹۹ به سمت پایین حرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. You're quite extroversive now!
[ترجمه گوگل]شما الان کاملا برون گرا هستید!
[ترجمه ترگمان]حالا دیگر کاملا گیج شده ای!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]حالا دیگر کاملا گیج شده ای!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Really? You're quite extroversive now!
[ترجمه گوگل]واقعا؟ شما الان کاملا برون گرا هستید!
[ترجمه ترگمان]واقعا؟ حالا دیگر کاملا گیج شده ای!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]واقعا؟ حالا دیگر کاملا گیج شده ای!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Feminists believe that females in the patriarchal society are "feminized" into introversive and passive object and the other, while the males become active, extroversive subject.
[ترجمه گوگل]فمینیست ها بر این باورند که زنان در جامعه مردسالار به ابژه درونگرا و منفعل و دیگری تبدیل می شوند، در حالی که مردان به سوژه فعال و برونگرا تبدیل می شوند
[ترجمه ترگمان]Feminists بر این باورند که زنان در جامعه مردسالار، \"feminized\"، به صورت یک جسم منفعل و غیر فعال و دیگری \"feminized\"، در حالی که نرها فعال و extroversive می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Feminists بر این باورند که زنان در جامعه مردسالار، \"feminized\"، به صورت یک جسم منفعل و غیر فعال و دیگری \"feminized\"، در حالی که نرها فعال و extroversive می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Conclusion : The patients with chronic alcohol intoxication have serious mental problems: extroversive and unstable personal characteristics.
[ترجمه گوگل]نتیجهگیری: بیماران مبتلا به مسمومیت مزمن با الکل دارای مشکلات روانی جدی هستند: ویژگیهای فردی برونگرا و ناپایدار
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: بیمارانی که مسمومیت غذایی مزمن دارند مشکلات ذهنی جدی دارند: extroversive و ویژگی های فردی ناپایدار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: بیمارانی که مسمومیت غذایی مزمن دارند مشکلات ذهنی جدی دارند: extroversive و ویژگی های فردی ناپایدار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I am very shy, but my elder sister is extroversive.
[ترجمه گوگل]من خیلی خجالتی هستم، اما خواهر بزرگم برونگرا است
[ترجمه ترگمان]من خیلی خجالتی هستم، اما خواهر بزرگ تر من extroversive است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من خیلی خجالتی هستم، اما خواهر بزرگ تر من extroversive است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Then with the analyzing about intentionality, we reach the conclusion that objective things are the intentional objects of extroversive perception of the brain.
[ترجمه گوگل]سپس با تحلیل غرض ورزی به این نتیجه می رسیم که اشیاء عینی ابژه های عمدی ادراک برون گرا از مغز هستند
[ترجمه ترگمان]سپس با تجزیه و تحلیل در مورد هدف مندی، به این نتیجه می رسیم که اشیا هدف شی عمدی ادراک extroversive از مغز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سپس با تجزیه و تحلیل در مورد هدف مندی، به این نتیجه می رسیم که اشیا هدف شی عمدی ادراک extroversive از مغز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. In her middle school time, she was indeed a very shy and extroversive girl.
[ترجمه گوگل]در دوران راهنمایی، او در واقع دختری خجالتی و برونگرا بود
[ترجمه ترگمان]در دوران دبیرستان او واقعا دختر خجالتی و خجالتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در دوران دبیرستان او واقعا دختر خجالتی و خجالتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید