صفت ( adjective )
• (1) تعریف: at the most distant point or outer limit of.
• مترادف: farthest, outer, outermost, utmost
• متضاد: near
• مشابه: distant, faroff, outlying, peripheral, remote, removed, very
• مترادف: farthest, outer, outermost, utmost
• متضاد: near
• مشابه: distant, faroff, outlying, peripheral, remote, removed, very
- Her office was at the extreme end of the hall.
[ترجمه گوگل] دفتر او در انتهای سالن بود
[ترجمه ترگمان] دفترش در انتهای راهرو بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دفترش در انتهای راهرو بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- These stars are at the extreme edge of our galaxy.
[ترجمه M.z] این ستاره هادرانتهای لبه کهکشان ما هستند|
[ترجمه گوگل] این ستاره ها در لبه منتهی الیه کهکشان ما قرار دارند[ترجمه ترگمان] این ستاره ها در لبه بالایی کهکشان ما قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: well beyond what is considered moderate, reasonable, or within the norm.
• مترادف: excessive, immoderate
• متضاد: conservative, moderate
• مشابه: disproportionate, drastic, exorbitant, extravagant, fanatical, great, inordinate, outrageous, rabid, radical, unreasonable
• مترادف: excessive, immoderate
• متضاد: conservative, moderate
• مشابه: disproportionate, drastic, exorbitant, extravagant, fanatical, great, inordinate, outrageous, rabid, radical, unreasonable
- Her political ideas were extreme.
[ترجمه گوگل] عقاید سیاسی او افراطی بود
[ترجمه ترگمان] عقاید سیاسی او بسیار شدید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] عقاید سیاسی او بسیار شدید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His drinking had become extreme by this point.
[ترجمه گوگل] مشروب خوردن او در این مرحله افراطی شده بود
[ترجمه ترگمان] در این لحظه افراط در می خوارگی افراط کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در این لحظه افراط در می خوارگی افراط کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: of a kind or degree well beyond the ordinary.
• مترادف: exceptional, extraordinary, fantastic, remarkable
• متضاد: average
• مشابه: dire, great, intense, notable, rare, terrible, uncommon, unusual
• مترادف: exceptional, extraordinary, fantastic, remarkable
• متضاد: average
• مشابه: dire, great, intense, notable, rare, terrible, uncommon, unusual
- Extreme measures will have to be taken to prevent this crisis.
[ترجمه گوگل] برای جلوگیری از این بحران باید اقدامات شدیدی انجام شود
[ترجمه ترگمان] اقدامات افراطی باید برای پیش گیری از این بحران انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اقدامات افراطی باید برای پیش گیری از این بحران انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The situation was one of extreme urgency at this point.
[ترجمه گوگل] وضعیت در این مرحله بسیار فوری بود
[ترجمه ترگمان] این وضعیت در این مرحله یک فوریت شدید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این وضعیت در این مرحله یک فوریت شدید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The planet's extreme temperatures would make life as we know it impossible.
[ترجمه گوگل] دمای شدید این سیاره باعث می شود که زندگی آنطور که می دانیم غیرممکن شود
[ترجمه ترگمان] دمای شدید این سیاره، زندگی را طوری می سازد که ما می دانیم این کار غیرممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دمای شدید این سیاره، زندگی را طوری می سازد که ما می دانیم این کار غیرممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His parents' extreme wealth set him apart from the other children.
[ترجمه گوگل] ثروت زیاد والدینش او را از سایر فرزندان متمایز می کرد
[ترجمه ترگمان] پدر و مادرش او را از بچه های دیگر جدا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پدر و مادرش او را از بچه های دیگر جدا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: of the highest degree, or of a very high degree; utmost.
• مترادف: supreme, utmost
• متضاد: slight
• مشابه: all-out, best, great, intense, stark, ultimate
• مترادف: supreme, utmost
• متضاد: slight
• مشابه: all-out, best, great, intense, stark, ultimate
- She was in extreme pain while waiting for the ambulance to arrive.
[ترجمه گوگل] او در حالی که منتظر آمدن آمبولانس بود درد شدیدی داشت
[ترجمه ترگمان] او در حالی که منتظر آمبولانس بود، درد شدیدی را احساس می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او در حالی که منتظر آمبولانس بود، درد شدیدی را احساس می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Extreme cruelty was part of his makeup.
[ترجمه گوگل] ظلم شدید بخشی از آرایش او بود
[ترجمه ترگمان] بی رحمی زیاد قسمتی از آرایش او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بی رحمی زیاد قسمتی از آرایش او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: risky or thrill-seeking, as sports or other activities that involve heights, speed, or dangerous stunts.
• مشابه: hazardous, risky, thrilling
• مشابه: hazardous, risky, thrilling
- White-water kayaking is an extreme sport.
[ترجمه گوگل] کایاک سواری در آب یک ورزش شدید است
[ترجمه ترگمان] کایاک سواری با آب سفید ورزشی افراطی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کایاک سواری با آب سفید ورزشی افراطی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: extremely (adv.), extremeness (n.)
مشتقات: extremely (adv.), extremeness (n.)
• (1) تعریف: the furthest limit or highest degree.
• مترادف: ultimate, utmost
• مشابه: excess, extravagance
• مترادف: ultimate, utmost
• مشابه: excess, extravagance
- She went to extremes to please us.
[ترجمه گوگل] او افراط کرد تا ما را راضی کند
[ترجمه ترگمان] او به حد افراط رفت تا ما را راضی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او به حد افراط رفت تا ما را راضی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The north and south poles are the extremes of this planet.
[ترجمه Elham] قطب شمال و جنوب حد انتهایی این سیاره ( زمین ) هستند.|
[ترجمه گوگل] قطب شمال و جنوب منتهی الیه این سیاره هستند[ترجمه ترگمان] قطب شمال و جنوب مرزه ای این سیاره هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: something that is extreme.
• مشابه: extravagance, nonessential, ultimate
• مشابه: extravagance, nonessential, ultimate
- These attitudes are extremes; they don't represent the norm.
[ترجمه گوگل] این نگرش ها افراطی هستند آنها هنجار را نشان نمی دهند
[ترجمه ترگمان] این نگرش ها افراطی هستند؛ آن ها این هنجار نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این نگرش ها افراطی هستند؛ آن ها این هنجار نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید