1. But even a dyed-in-the-wool extravert will sometimes choose to behave more demurely.
[ترجمه گوگل]اما حتی یک برونگرای پشمی رنگ آمیزی شده نیز گاهی اوقات رفتار غیرقابل قبولی را انتخاب می کند
[ترجمه ترگمان]اما حتی یک برونگرا - پشم نیز گاهی اوقات انتخاب می کند که با وقار بیشتری رفتار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اما حتی یک برونگرا - پشم نیز گاهی اوقات انتخاب می کند که با وقار بیشتری رفتار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. A dominant extraverted Intuitive, on the other hand, needs to see the big picture before the facts are presented.
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، یک شهود برونگرا غالب، قبل از ارائه حقایق، باید تصویر بزرگ را ببیند
[ترجمه ترگمان]از طرف دیگر، یک extraverted برجسته، باید قبل از ارائه حقایق، تصویر بزرگ را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]از طرف دیگر، یک extraverted برجسته، باید قبل از ارائه حقایق، تصویر بزرگ را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. An INFJ who uses Extraverted Feeling in this diminished manner may become so strongly opinionated that they form rigid and unreasonable expectations for others.
[ترجمه گوگل]یک INFJ که از احساس برونگرا به این شیوه کاهش یافته استفاده می کند، ممکن است آنقدر عقیده داشته باشد که انتظارات سفت و سخت و غیرمنطقی را برای دیگران ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]فردی که از extraverted Feeling در این روش کاهش استفاده می کند، ممکن است به قدری خودرای باشد که انتظارات سخت و غیرمنطقی دیگری را برای دیگران شکل دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]فردی که از extraverted Feeling در این روش کاهش استفاده می کند، ممکن است به قدری خودرای باشد که انتظارات سخت و غیرمنطقی دیگری را برای دیگران شکل دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Now that you have determined which process is extraverted, know that the remaining middle letter in the code is introverted.
[ترجمه گوگل]حالا که مشخص کردید کدام فرآیند برونگرا است، بدانید که حرف میانی باقی مانده در کد درونگرا است
[ترجمه ترگمان]حالا که مشخص کرده اید که کدام فرآیند extraverted است، می دانید که باقیمانده نامه میانی در کد درون گرا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]حالا که مشخص کرده اید که کدام فرآیند extraverted است، می دانید که باقیمانده نامه میانی در کد درون گرا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. " When the interviewee was described as extraverted, almost all the questions presumed extraversion, such as, "What would you do to liven up a dull party?
[ترجمه گوگل]وقتی مصاحبهشونده به عنوان برونگرا توصیف شد، تقریباً همه سؤالات برونگرایی را فرض میکردند، مانند: «برای زنده کردن یک مهمانی کسلکننده چه کار میکنید؟
[ترجمه ترگمان]هنگامی که the به عنوان extraverted توضیح داده شد، تقریبا تمام سوالات برون گرایی فرضی مثل \" چه کاری می توانید برای روح بخشیدن به یک مهمانی کسل کننده انجام دهید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هنگامی که the به عنوان extraverted توضیح داده شد، تقریبا تمام سوالات برون گرایی فرضی مثل \" چه کاری می توانید برای روح بخشیدن به یک مهمانی کسل کننده انجام دهید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Their dominant extraverted Feeling leads ENFJs to design and implement ways for people to reach their full potential. They facilitate and encourage development and growth in others.
[ترجمه گوگل]احساس برونگرای غالب آنها، ENFJ ها را به طراحی و پیاده سازی راه هایی برای دستیابی افراد به پتانسیل کامل خود هدایت می کند آنها توسعه و رشد دیگران را تسهیل و تشویق می کنند
[ترجمه ترگمان]حس extraverted غالب آن ها منجر به طراحی و اجرای راه هایی برای افراد برای رسیدن به پتانسیل کامل آن ها می شود آن ها رشد و رشد را در دیگران تسهیل و تشویق می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]حس extraverted غالب آن ها منجر به طراحی و اجرای راه هایی برای افراد برای رسیدن به پتانسیل کامل آن ها می شود آن ها رشد و رشد را در دیگران تسهیل و تشویق می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. If the ISFP uses Extraverted Sensing only to serve the purposes of Introverted Feeling, then the ISFP is not using Extraversion effectively at all.
[ترجمه گوگل]اگر ISFP از حس برونگرا فقط برای خدمت به اهداف احساس درونگرا استفاده می کند، در این صورت ISFP به هیچ وجه از برون گرایی استفاده نمی کند
[ترجمه ترگمان]اگر the از extraverted Sensing برای خدمت به اهداف of استفاده می کند، آنگاه ISFP به طور موثر از برونگرایی استفاده نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اگر the از extraverted Sensing برای خدمت به اهداف of استفاده می کند، آنگاه ISFP به طور موثر از برونگرایی استفاده نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Extraverted Thinking types need to be supported in asking all the "why" questions and in providing efficient structures for learning activities.
[ترجمه گوگل]انواع تفکر برونگرا باید در پرسیدن تمام سوالات "چرا" و در ارائه ساختارهای کارآمد برای فعالیت های یادگیری مورد حمایت قرار گیرند
[ترجمه ترگمان]انواع تفکر extraverted باید در پرسش از همه سوالات \"چرا\" و در ارایه ساختارهای کارآمد برای فعالیت های آموزشی پشتیبانی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]انواع تفکر extraverted باید در پرسش از همه سوالات \"چرا\" و در ارایه ساختارهای کارآمد برای فعالیت های آموزشی پشتیبانی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. We found that highly extraverted people are happier with their lives because they tend to hold a positive, nostalgic view of the past and are less likely to have negative thoughts and regrets.
[ترجمه گوگل]ما متوجه شدیم که افراد بسیار برونگرا از زندگی خود راضی ترند، زیرا تمایل دارند دیدگاهی مثبت و نوستالژیک نسبت به گذشته داشته باشند و کمتر احتمال دارد که افکار منفی و پشیمانی داشته باشند
[ترجمه ترگمان]ما دریافتیم که افراد بسیار extraverted از زندگی خود شادتر هستند، زیرا تمایل دارند یک دیدگاه مثبت و دل تنگ کننده از گذشته داشته باشند و کم تر احتمال دارد که افکار منفی و تاسف داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ما دریافتیم که افراد بسیار extraverted از زندگی خود شادتر هستند، زیرا تمایل دارند یک دیدگاه مثبت و دل تنگ کننده از گذشته داشته باشند و کم تر احتمال دارد که افکار منفی و تاسف داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. When the leading role process is an extraverted one, the supporting role process is introverted.
[ترجمه گوگل]وقتی فرآیند نقش اصلی برونگرا باشد، فرآیند نقش پشتیبان درونگرا است
[ترجمه ترگمان]هنگامی که فرآیند نقش رهبری یک فرآیند extraverted است، فرآیند نقش پشتیبان درون گرا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هنگامی که فرآیند نقش رهبری یک فرآیند extraverted است، فرآیند نقش پشتیبان درون گرا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. If Extraverted Feeling exists only to support the desires of Introverted iNtuition, then neither function is being used to its potential.
[ترجمه گوگل]اگر احساس برونگرا فقط برای حمایت از خواستههای شهود درونگرا وجود داشته باشد، پس هیچیک از عملکردها از پتانسیل خود استفاده نمیکنند
[ترجمه ترگمان]اگر extraverted تنها برای حمایت از خواسته های of intuition وجود داشته باشد، آنگاه هیچ کدام از تابع برای پتانسیل آن استفاده نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اگر extraverted تنها برای حمایت از خواسته های of intuition وجود داشته باشد، آنگاه هیچ کدام از تابع برای پتانسیل آن استفاده نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Myers: Sensing and Intuition are P functions, but only if they are extraverted!
[ترجمه گوگل]مایرز: حس و شهود توابع P هستند، اما به شرطی که برونگرا باشند!
[ترجمه ترگمان]مایرز: حس حسی و شهود تابع P هستند، اما تنها در صورتی که they باشند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مایرز: حس حسی و شهود تابع P هستند، اما تنها در صورتی که they باشند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Any one of these three issues stem from using Extraverted Sensing in a diminished manner.
[ترجمه گوگل]هر یک از این سه مشکل ناشی از استفاده از حس برونگرا به شیوه ای کمرنگ است
[ترجمه ترگمان]هر یک از این سه مساله از استفاده از extraverted حسی به روش تقلیل یافته نشات می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هر یک از این سه مساله از استفاده از extraverted حسی به روش تقلیل یافته نشات می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Unless you really understand Psychological Type and the nuances of the various personality functions, it's a difficult task to suddenly start to use Sensing in an Extraverted direction.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که واقعاً نوع روانشناختی و تفاوت های ظریف کارکردهای مختلف شخصیت را درک نکنید، شروع ناگهانی به استفاده از Sensing در جهت برونگرا کار دشواری است
[ترجمه ترگمان]اگر شما واقعا نوع روان شناسی و نکات مختلف شخصیت مختلف را درک نکرده اید، کار دشواری است که ناگهان از حس حسی در جهت extraverted استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اگر شما واقعا نوع روان شناسی و نکات مختلف شخصیت مختلف را درک نکرده اید، کار دشواری است که ناگهان از حس حسی در جهت extraverted استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Myers: Thinking and Feeling are J functions, but only if they are extraverted!
[ترجمه گوگل]مایرز: فکر کردن و احساس کردن توابع J هستند، اما به شرطی که برونگرا باشند!
[ترجمه ترگمان]مایرز: تفکر و احساس، توابع J هستند، اما تنها در صورتی که extraverted باشند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مایرز: تفکر و احساس، توابع J هستند، اما تنها در صورتی که extraverted باشند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید