extravagance


معنی: خیره سری، زیاده روی، افراط، بی اعتدالی، گزافگری
معانی دیگر: فزون گساری، اسراف، تندروی، فزون روی، گزافکاری، فزونکاری، هرزگساری (extravagancy هم می گویند)، ولخرجی، ریخت و پاش، باد دستی، چیز تجملی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or an instance of spending excessively or imprudently.
متضاد: economy, prudence, thrift
مشابه: profusion

(2) تعریف: something done or bought at excessive or unjustified cost.
متضاد: economy
مشابه: superfluity

(3) تعریف: an excessive or unrestrained act, idea, statement, or the like.

جمله های نمونه

1. his extravagance in praising the beauty of the hostess angered the host
زیاده روی او در تعریف از زیبایی خانم میزبان،شوهرش را عصبانی کرد.

2. this jewel is an extravagance you cannot afford
این جواهر تجملی است که تو استطاعت آن را نداری

3. he lived simply and avoided extravagance
او ساده زندگی می کرد و از ولخرجی خودداری می نمود.

4. Economy is the poor man' s mint; and extravagance the rich man ' s pitfall.
[ترجمه گوگل]اقتصاد ضرابخانه انسان فقیر است و اسراف در دام مرد ثروتمند
[ترجمه ترگمان]صرفه جویی the مرد بیچاره است و به خاطر این است که دام آن مرد ثروتمند را به هم می ریزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Economy the poor man’s mints; extravagance the rich man’s pitfall.
[ترجمه گوگل]ضرابخانه های فقیر را اقتصادی کنید اسراف دام مرد ثروتمند
[ترجمه ترگمان]اقتصاد the مرد بیچاره را به تعویق می اندازد؛ pitfall مرد ثروتمند را به هدر می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He's always railing against his wife about her extravagance.
[ترجمه غزل] او همیشه به خاطر ولخرجی های زنش با او دعوا میکند.
|
[ترجمه گوگل]او همیشه از همسرش به خاطر زیاده خواهی هایش انتقاد می کند
[ترجمه ترگمان]او همیشه با زنش در مورد اسراف و اسراف کاری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His extravagance explains why he is always in debt.
[ترجمه گوگل]زیاده خواهی او توضیح می دهد که چرا همیشه بدهکار است
[ترجمه ترگمان]extravagance توضیح می دهد که چرا همیشه مقروض است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His only extravagance was fine wine.
[ترجمه گوگل]تنها اسراف او شراب خوب بود
[ترجمه ترگمان]تنها extravagance، شراب عالی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Going to the theatre is our only extravagance.
[ترجمه گوگل]تئاتر رفتن تنها اسراف ماست
[ترجمه ترگمان]رفتن به تئاتر تنها extravagance است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Such extravagance is shameful when there are people starving in the world.
[ترجمه گوگل]چنین زیاده خواهی وقتی شرم آور است که مردمی در دنیا از گرسنگی می میرند
[ترجمه ترگمان]این ولخرجی در زمانی که مردم در دنیا از گرسنگی می میرند، شرم آور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Compared to the extravagance and glamour of last winter's clothes, this season's collection look simple, almost workaday.
[ترجمه گوگل]در مقایسه با ولخرجی و زرق و برق لباس های زمستانی گذشته، مجموعه این فصل ساده و تقریباً روزمره به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با زرق و برق و زرق و برق لباس های سال گذشته، مجموعه این فصل ساده و تقریبا workaday به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The government officials launched into extravagance.
[ترجمه گوگل]مقامات دولتی دست به اسراف زدند
[ترجمه ترگمان]مقامات دولتی به صورت افراطی درآمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His extravagance is eating up our profits.
[ترجمه گوگل]زیاده خواهی او سود ما را می خورد
[ترجمه ترگمان]ولخرجی او این است که سود ما را بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Jezrael could hardly believe such extravagance.
[ترجمه گوگل]جزرائیل به سختی می توانست چنین ولخرجی را باور کند
[ترجمه ترگمان]Jezrael به زحمت می توانست چنین extravagance را باور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیره سری (اسم)
arrogance, boldness, stupidity, self-confidence, obtuseness, fearlessness, screwball, headstrongness, bravery, self-assertion, self-assurance, extravagance, high-handedness, obtusity, self-will

زیاده روی (اسم)
exceeding, self-indulgence, indulgence, extravagance, surfeit, immoderation, intemperance, ultraism

افراط (اسم)
excess, frill, self-indulgence, indulgence, extravagance, intemperance, overindulgence, plethora, superfluity, exorbitance, exorbitancy

بی اعتدالی (اسم)
excess, inclemency, extravagance, immoderation, intemperance, immoderacy, nimiety

گزافگری (اسم)
extravagance

انگلیسی به انگلیسی

• profligacy, lavishness, excess, immoderation
extravagance is the spending of more money than is reasonable or than you can afford.
an extravagance is something that you spend money on but cannot really afford.

پیشنهاد کاربران

زیاده روی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : extravagance
✅️ صفت ( adjective ) : extravagant
✅️ قید ( adverb ) : extravagantly
اسراف
ولخرجی

بپرس