extraneous

/ɪkˈstreɪniəs//ɪkˈstreɪniəs/

معنی: فرعی، خارجی، غیر اصلی، خارج از قلمرو چیزی
معانی دیگر: برونی، برونزاد، برونگاهی، از برون (به درون)، غیر اساسی، اضافی، نابنیادین، پیشامدی، نامربوط، ناوابسته، تصادفی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: extraneously (adv.), extraneousness (n.)
(1) تعریف: coming from outside; foreign.
مشابه: exterior, foreign

- During the filming, we need to keep extraneous noise to a minimum.
[ترجمه گوگل] در طول فیلمبرداری باید صدای اضافی را به حداقل برسانیم
[ترجمه ترگمان] در طی فیلمبرداری، ما نیاز داریم که صداهای خارجی به حداقل برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: not being part of the essential elements.
متضاد: fundamental
مشابه: foreign, irrelevant, nonessential, unnecessary

- The gold ore is filled with extraneous substances which must be removed.
[ترجمه گوگل] سنگ معدن طلا با مواد خارجی پر شده است که باید حذف شوند
[ترجمه ترگمان] سنگ طلای با مواد اضافی پر شده است که باید حذف شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: not related or relevant.
مترادف: irrelevant, nonessential
متضاد: pertinent, relevant

- The report is filled with extraneous details that can be ignored.
[ترجمه گوگل] گزارش مملو از جزئیات اضافی است که می توان آنها را نادیده گرفت
[ترجمه ترگمان] این گزارش با جزییات متفاوتی پر شده است که می توان آن را نادیده گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. extraneous events
رویدادهای ناوابسته به هم (مستقل از هم)

2. extraneous noises
صداهای فرعی

3. any extraneous light in the camera will ruin the film
هرگونه نور برونی در دوربین موجب خراب شدن فیلم خواهد شد.

4. they considered art to be extraneous to reality
آنان هنر را چیزی خارج از حوزه ی واقعیات می پنداشتند.

5. her remark was unexpected and altogether extraneous
اظهار او غیر منتظره و کاملا نامربوط بود.

6. protect the contents of the can from extraneous moisture
محتویات قوطی را از رطوبت خارجی حفظ کنید.

7. Coughs and extraneous noises can be edited out.
[ترجمه گوگل]سرفه ها و صداهای اضافی را می توان ویرایش کرد
[ترجمه ترگمان]صداهای اضافی و اضافی می تونن ویرایش بشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Such details are extraneous to the matter in hand.
[ترجمه گوگل]چنین جزئیاتی به موضوعی که در دست است بیگانه است
[ترجمه ترگمان]چنین جزئیاتی در دسترس نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We shall ignore factors extraneous to the problem.
[ترجمه گوگل]ما باید عوامل خارجی مشکل را نادیده بگیریم
[ترجمه ترگمان]ما باید عواملی خارج از مشکل را نادیده بگیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These questions are extraneous to the issue being discussed.
[ترجمه گوگل]این سؤالات به موضوعی که در آن بحث می شود، بیگانه است
[ترجمه ترگمان]این سوالات برای بحث در مورد این موضوع، متفاوت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her report contains too many extraneous details.
[ترجمه گوگل]گزارش او حاوی جزئیات اضافی بسیار زیادی است
[ترجمه ترگمان]گزارش او حاوی جزئیات زیادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For example, extraneous voiceless stops are often hypothesized at utterance onset.
[ترجمه گوگل]برای مثال، توقف‌های بی‌صدا خارجی اغلب در شروع بیان فرضیه می‌شوند
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، بدون توقف بدون توقف، اغلب در آغاز سخن فرض می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This time, extraneous variables that might affect worker productivity would be tightly controlled.
[ترجمه گوگل]این بار، متغیرهای خارجی که ممکن است بر بهره وری کارگران تأثیر بگذارند، به شدت کنترل می شوند
[ترجمه ترگمان]این بار، متغیرهای خارجی که ممکن است بر بهره وری کارگر تاثیر بگذارند به شدت کنترل شده خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Funding will depend on the sale of extraneous plots for other developments, not an easy matter in the current climate.
[ترجمه گوگل]تأمین مالی به فروش زمین‌های غیرمجاز برای توسعه‌های دیگر بستگی دارد، که در شرایط کنونی موضوع آسانی نیست
[ترجمه ترگمان]تامین سرمایه به فروش طرح های خارجی برای توسعه دیگر بستگی دارد، نه یک موضوع آسان در آب و هوای کنونی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He knows a plethora of extraneous facts about the arctic and the tropics.
[ترجمه گوگل]او انبوهی از حقایق خارجی در مورد قطب شمال و مناطق استوایی می داند
[ترجمه ترگمان]او اطلاعات زیادی در مورد قطب شمال و مناطق استوایی می داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Several other insects attach extraneous objects or material to themselves, but for very different reasons.
[ترجمه گوگل]چندین حشره دیگر اشیاء یا مواد خارجی را به خود متصل می کنند، اما به دلایل بسیار متفاوت
[ترجمه ترگمان]بسیاری از حشرات اشیا و یا اشیا خارجی را به خودشان وابسته می کنند، اما به دلایل بسیار متفاوتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Judges already have substantial latitude to limit extraneous arguments that might mislead jurors; they could use it more often.
[ترجمه گوگل]قضات در حال حاضر آزادی عمل قابل توجهی برای محدود کردن استدلال های اضافی که ممکن است هیئت منصفه را گمراه کند، دارند آنها می توانند بیشتر از آن استفاده کنند
[ترجمه ترگمان]قاضیان در حال حاضر عرض جغرافیایی قابل توجهی برای محدود کردن آرگومان های اضافی دارند که ممکن است هیات منصفه را گمراه کنند؛ آن ها اغلب می توانند از آن استفاده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Higher level tasks could involve using extraneous knowledge to reach conclusions.
[ترجمه گوگل]وظایف سطح بالاتر می تواند شامل استفاده از دانش اضافی برای رسیدن به نتیجه باشد
[ترجمه ترگمان]کاره ای سطح بالاتر می تواند شامل استفاده از دانش جدید برای رسیدن به نتایج باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فرعی (صفت)
inferior, by, accessory, accessorial, subsidiary, secondary, ancillary, subordinate, derivative, additional, adjunct, tributary, subaltern, petty, sideway, extrinsic, extraneous

خارجی (صفت)
alien, out, outside, foreign, strange, exotic, oversea, external, outer, exterior, peripheral, extrinsic, extern, extraneous

غیر اصلی (صفت)
unessential, inessential, extraneous

خارج از قلمرو چیزی (صفت)
extraneous

تخصصی

[ریاضیات] خارجی، نامربوط، بیگانه

انگلیسی به انگلیسی

• inessential, irrelevant; external, coming from the outside
something that is extraneous happens or concerns things outside the situation or subject that you are talking about; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: Irrelevant or unrelated to the subject at hand❌️ 👉 📚
🔍 مترادف: Unnecessary
✅ مثال: The report included several extraneous details that did not pertain to the main issue.
غیر ضروری
هزاره: بی ربط
اضافی
نامربوط
بیگانه
خارجی
بیرونی
مازاد
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : exteraneousness
✅️ صفت ( adjective ) : exteraneous
✅️ قید ( adverb ) : exteraneously
adjective
🔴 not forming a necessary part of something
▶️She sped up the process by eliminating all extraneous steps.
🔴 not important
▶️extraneous [=irrelevant] information/details
▶️ I’ve never seen Mateo with two Ts before. Not sure what I think. The second T looks extraneous though
...
[مشاهده متن کامل]

- extraneous events.
- رویدادهای ناوابسته به هم ( مستقل از هم ) .
- her remark was unexpected and altogether extraneous.
- اظهار او غیرمنتظره و کاملاً نامربوط بود.
- extraneous information.
- اطلاعات نامربوط.
- any extraneous light in the camera will ruin the film.
- هرگونه نور برونی در دوربین موجب خراب شدن فیلم خواهد شد.
- protect the contents of the can from extraneous moisture.
- محتویات قوطی را از رطوبت خارجی حفظ کنید.
- extraneous noises
- صداهای فرعی
- they considered art to be extraneous to reality.
- آنان هنر را چیزی خارج از حوزه ی واقعیات می پنداشتند.

1 - نامربوط
2 - با منشا بیرونی
3 - آنچه که جزیی از چیز مورد اشاره نیست, اضافی, خارجی
other insects attach extraneous objects or material to themselves
دیگر حشرات اشیا یا مواد اضافی ( خارجی ) به خودشان متصل می کنند ( تاکید بر اینکه آن اشیا جزیی از بدن حشره محسوب نمی شوند )
بی ریط
بیرونی
Adj
صفت برای توضیح چیزی که
بی ربط ( به کاری که میخواهید انجام بدید یا شرایطی که در اش هستید ) به گونه ای که به درد نخواهد خورد و اضافی محسوب خواهد شد !
But I'll reserve some energy for the shields just in case we so not get out.
...
[مشاهده متن کامل]

I submit Mr. Scott that If we do not get out , our shields would be extraneous.
. . . اگه نتونیم از تو این شرایط در بریم اون موقع سپرهای حفاظتیمون دیگه به هیچ دردی نخواهد خورد!

۱. بی ربط
do not allow extraneous considerations to
influence your judgement.
۲. خارجی
extraneous military forces.
متفرقه
مزاحم
نامربوط . نامرتبط
غیر عادى غیر اصلی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس