extramarital

/ˌekstrəˈmærɪtl//ˌekstrəˈmærɪtl/

معنی: زناکارانه، خارج ازدواجی
معانی دیگر: (وابسته به رابطه ی نامشروع با غیر همسر) خارج از زناشویی، adulterous : خارج ازدواجی، زانی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to sexual relations between a married person and someone other than his or her spouse; adulterous.

جمله های نمونه

1. an extramarital affair
ماجرای عشقی با شخص ثالث (با غیر همسر)

2. The phenomenon of extramarital affair shows the trend of increasing gradually at present.
[ترجمه گوگل]پدیده روابط خارج از ازدواج در حال حاضر روند رو به افزایش تدریجی را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]پدیده ازدواج خارج از ازدواج روند افزایش تدریجی در حال حاضر را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Women have extramarital affairs, and her husband divorced.
[ترجمه گوگل]زنان روابط خارج از ازدواج دارند و شوهرش طلاق گرفته است
[ترجمه ترگمان]زنان خارج از ازدواج هستند و شوهرش طلاق گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The incidence of different types of extramarital sex ranged as follows: love objects, friends, strangers and others.
[ترجمه گوگل]میزان بروز انواع مختلف رابطه جنسی خارج از ازدواج به شرح زیر است: اشیاء عشقی، دوستان، غریبه ها و دیگران
[ترجمه ترگمان]وقوع انواع مختلف روابط جنسی خارج از ازدواج به شرح زیر است: اشیا عشق، دوستان، غریبه ها و دیگران
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I had an extramarital affair with my secretary.
[ترجمه گوگل]من با منشیم رابطه خارج از ازدواج داشتم
[ترجمه ترگمان] من یه رابطه extramarital با منشی داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This paper analyzes Internet extramarital love affair with the method of sociological survey.
[ترجمه گوگل]این مقاله به تحلیل روابط عشقی فرا زناشویی اینترنتی با روش پیمایش جامعه شناختی می پردازد
[ترجمه ترگمان]این مقاله روابط اینترنتی خارج از ازدواج را با روش بررسی جامعه شناختی مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The discovery that her husband had an extramarital affair was a rude awakening.
[ترجمه گوگل]کشف اینکه شوهرش رابطه خارج از ازدواج داشته است یک بیداری بی ادبانه بود
[ترجمه ترگمان]کشفی که شوهرش با آن ها کرده بود، یک بیداری خشن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They had extramarital and premarital sex behavior as well as non - marriage sexual partners.
[ترجمه گوگل]آنها رفتار جنسی خارج از ازدواج و قبل از ازدواج و همچنین شریک جنسی غیرازدواجی داشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها ازدواج و سکس پیش از ازدواج و نیز شریک های جنسی غیر ازدواج داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Despite the tremendous extramarital sex contains the danger, some people will pursue such a reckless sexual activity.
[ترجمه گوگل]علیرغم اینکه رابطه جنسی فوق‌العاده خارج از ازدواج حاوی خطر است، برخی از افراد چنین فعالیت جنسی بی‌احتیاطی را دنبال می‌کنند
[ترجمه ترگمان]علی رغم رابطه جنسی خارج از ازدواج، برخی افراد چنین فعالیت جنسی بی ملاحظه را دنبال خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Extramarital infection was the major source of STD transmission.
[ترجمه گوگل]عفونت خارج از ازدواج منبع اصلی انتقال STD بود
[ترجمه ترگمان]عفونت extramarital منبع اصلی انتقال STD بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Lawyers and presidents appear especially prone to getting trapped in extramarital affairs these days, at least in the view of Hollywood.
[ترجمه گوگل]حداقل از نظر هالیوود، وکلا و روسای جمهور این روزها به ویژه در معرض گرفتار شدن در روابط خارج از ازدواج هستند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که وکلا و رئسای جمهور به خصوص در رابطه با گرفتار شدن در امور خارج از ازدواج در این روزها، حداقل در دیدگاه هالیوود، تمایل دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We were familiar with each breath, each movement, each thought, and his extramarital activities never diminished our mutual lust.
[ترجمه گوگل]ما با هر نفس، هر حرکت، هر فکر آشنا بودیم و فعالیت های فرا زناشویی او هرگز از شهوت متقابل ما کم نکرد
[ترجمه ترگمان]هر یک از آن ها هر یک از این حرکات، هر یک از آن ها، هر یک از آن ها، هر یک از آن ها فکر می کردند، و فعالیت های جنسی او هرگز شهوت متقابل ما را از بین نمی برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. By the time we returned to the bar Karen's extramarital virginity had been lost beyond recall. unemployed.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که به بار برگشتیم، بکارت خارج از ازدواج کارن غیرقابل یادآوری بود بیکار
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که ما به خانه بار فروشی کارن برگردیم، بکارت خارج از دست رفته بود عاطل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The depositions touch on rumors of illegal drug use, extramarital affairs and petty squabbling.
[ترجمه گوگل]این گزارش ها به شایعات مربوط به مصرف غیرقانونی مواد مخدر، روابط خارج از ازدواج و نزاع های کوچک اشاره می کند
[ترجمه ترگمان]The مبنی بر شایعاتی که قاچاق مواد غیر قانونی است، روابط آن ها با مسائل جزئی و squabbling
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زناکارانه (صفت)
adulterous, extramarital

خارج ازدواجی (صفت)
adulterous, extramarital

انگلیسی به انگلیسی

• outside of marriage (usually concerning adulterous sexual relations)
you use extra-marital to describe a sexual relationship between a married person and someone who is not their husband or wife; a formal word.

پیشنهاد کاربران

( رابطه جنسی ) خارج از زناشویی
مثال:
She'd suspected him of extramarital sexual activity with his secretary for the last few weeks.
زن سوء ظن برده بود که او با منشی اش روابط جنسی خارج از زناشویی برای چند هفته پیش داشته.
فرا زناشویی
An extramarital sexual relationship is one between a married person and someone who is not their husband or wife
ارتباط جنسی بین یک فرد متاهل با فرد دیگری به شکل نامشروع و خارج از روابط زناشویی
...
[مشاهده متن کامل]

an extramarital affair
After an extramarital affair, Grace Mugabe became the second wife of Robert Mugabe, Zimbabwe's former president

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/extramarital?q=extramarital
روابط نامشروع
برون زَناشویی ، بیرون از زناشویی

بپرس