extinction


معنی: خمود، خاموشی، انهدام، اعدام، انقراض، اطفاء، خاموش سازی
معانی دیگر: خاموش کردن (آتش و غیره)، اطفا، نابودی، نیستی، نایابی، ویرانی، برافتادگی، نسخ، برافکنی، منسوخ سازی، از میان رفتن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of becoming or making extinct, or of being ended or putting an end to.
مشابه: end

(2) تعریف: the act or process of stifling or abolishing, or of being stifled or abolished.
مشابه: abolition

- the extinction of individual rights
[ترجمه عرشیا] انقراض حقوق فردی
|
[ترجمه گوگل] از بین رفتن حقوق فردی
[ترجمه ترگمان] انقراض حقوق فردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the extinction of a fire
خاموش کردن آتش

2. the extinction of all her hopes
از بین رفتن تمام آرزوهای او

3. doomed to extinction
محکوم به فنا

4. the cataclysm that caused the extinction of dinosaurs
فاجعه ی بزرگی که موجب نابودی دایناسورها شد.

5. several plant species are threatened with extinction
چندین گونه گیاه در معرض نابودی است.

6. the arrival of settlers accelerated the extinction of that native tribe
ورود کوچ نشینان انقراض آن قبیله ی بومی را تسریع کرد.

7. several species of this area's animals are close to extinction
چندین گونه از جانوران این ناحیه نزدیک به نابودی هستند.

8. The breed was on the verge of extinction.
[ترجمه گوگل]این نژاد در آستانه انقراض بود
[ترجمه ترگمان]این نژاد در آستانه انقراض قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Many species are doomed to extinction.
[ترجمه گوگل]بسیاری از گونه ها محکوم به انقراض هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از گونه ها محکوم به انقراض هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Modern farming methods have led to the total extinction of many species of wild flowers.
[ترجمه گوگل]روش های مدرن کشاورزی منجر به انقراض کامل بسیاری از گونه های گل های وحشی شده است
[ترجمه ترگمان]روش های کشاورزی مدرن منجر به انقراض کلی بسیاری از گونه های گل های وحشی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The centuries-old ritual seems headed for extinction.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد این آیین چند صد ساله رو به انقراض است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که این مراسم قرن ها برای نابودی پیش می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Will technology in music drive creativity to extinction?
[ترجمه گوگل]آیا فناوری در موسیقی، خلاقیت را به سمت انقراض سوق خواهد داد؟
[ترجمه ترگمان]آیا تکنولوژی در موسیقی خلاقیت را به نابودی سوق می دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Hundreds of tree species face extinction.
[ترجمه گوگل]صدها گونه درخت در معرض انقراض هستند
[ترجمه ترگمان]صدها گونه درختی در معرض خطر انقراض قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Conservationists are trying to save the whale from extinction .
[ترجمه گوگل]حامیان محیط زیست در تلاشند تا این نهنگ را از انقراض نجات دهند
[ترجمه ترگمان]conservationists سعی دارند وال را از انقراض نجات دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They were hunted almost to extinction .
[ترجمه گوگل]آنها تقریباً تا انقراض شکار شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها تقریبا تا حد انقراض شکار شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خمود (اسم)
decrement, remission, mollification, senility, blackout, assuagement, pacification, dying, extinction

خاموشی (اسم)
still, blackout, silence, extinction, quiescence, reticence, mum, quiescency, taciturnity

انهدام (اسم)
extinction, destruction, devastation, demolition, subversion, stramash

اعدام (اسم)
execution, extinction, gallows, hanging

انقراض (اسم)
overthrow, extinction

اطفاء (اسم)
extinction

خاموش سازی (اسم)
extinction

تخصصی

[سینما] نورسنج حذفی
[برق و الکترونیک] خاموشی، اطفا
[زمین شناسی] محو، انقراض، انهدام (دریاچه): از بین رفتن یک دریاچه، توسط خشک شدن (نابودی موقتی) یا بوسیله تخریب حوضه دریاچه (نابودی دائم).
[خاک شناسی] تاریکی
[روانپزشکی] خاموشی. خاموش سازی . این اصطلاح به از بین رفتن نهایی یک واکنش شرطی بدون همراهی محرک غیر شرطی مرتبا" تکرار می شود . خاموش معادل تخریب کامل واکنش شرطی نیست، اگر حیوان شرطی شده پس از خاموشی مدتی استراحت کنند، واکنش شرطی باز خواهد گشت اما ضعیفتر از پیش، پدیده ای که به بازیافت نسبی مشهور است.

انگلیسی به انگلیسی

• extinguishment; annihilation, total destruction
the extinction of a species of animal is the death of all its remaining members.

پیشنهاد کاربران

1. نابودی. انهدام. اضمحلال. انقراض 2. خاموش کردن. خاموشی. فرونشانی
مثال:
The extinction of animals.
نابودی و انقراض حیوانات
میرایی
for Pirouz and the danger of the extinction
مصرف شدن
از میان بردن
extinction ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: انقراض
تعریف: از بین رفتن کامل یک گونه یا آرایۀ بالاتر به شکلی که دیگر در هیچ جا یافت نشود
زُواریدَن.
اُسرَویدن = to go extinct
در پهلوی "اوزرفتن" که دیسهِ دیگرِ پیشوندِ آن "اوس" است، به چِم بیرون رفتن و خاموش شدن است که پیوندی معنای با "extinction" دارد که به معنای خاموش شدن و یا سیراب شدن بوده، و بعد معنی انقراض را گرفته.
انقراض_نابودی
تکرار نکردن رفتار یا خاموشی نوعی از اعمال رفتاری
فرآیند خاموشی رفتار
فنا ( در عرفان اسلامی )
استهلاک
خاموش سازی
انقراض
you can play extinction later = تو میتونی بازی انقراض رو بعدا انجام بدی
extinction=انقراض
درحال انقراض
تجدید ناپذیر
Non renewable
انقراۻ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس