extinct

/ɪkˈstɪŋkt//ɪkˈstɪŋkt/

معنی: تمام شده، مرده، از بین رفته، منقرض، خاموش، معدوم، منسوخه، خاموش شده
معانی دیگر: غیرفعال، اطفا شده، نابود، نیست، منهدم، نایاب، نیسته، نایافت، پی گم، (شغل یا عنوان یا القاب اشرافی و غیره) منسوخ، کهنه، برافتاده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: no longer existing, as an animal species.
متضاد: extant
مشابه: defunct, nonexistent

- The dodo is an extinct bird.
[ترجمه گوگل] دودو یک پرنده منقرض شده است
[ترجمه ترگمان] دودو یک پرنده منقرض کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Over-hunting nearly caused the American bison to become extinct.
[ترجمه گوگل] شکار بیش از حد باعث شد که گاومیش کوهان دار آمریکایی منقرض شود
[ترجمه ترگمان] شکار بیش از حد باعث انقراض گاومیش آمریکایی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: no longer practiced or observed, as a custom.
مترادف: antiquated, defunct, obsolete
متضاد: current
مشابه: abandoned, d�mod�, dead, out-of-date, outmoded, pass�

- The custom of arranging marriages is becoming less common, but it is by no means extinct.
[ترجمه گوگل] رسم ازدواج رواج کمتری دارد، اما به هیچ وجه منقرض نشده است
[ترجمه ترگمان] رسم ترتیب دادن ازدواج کم تر شایع است، اما به هیچ وجه منقرض نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: no longer alive or active, as a volcano or fire.
مترادف: dead, dormant, extinguished, inactive, quenched, quiescent
مشابه: defunct, inert

- Some of the volcanoes in the region are extinct, but many are still active.
[ترجمه گوگل] برخی از آتشفشان های این منطقه خاموش هستند، اما بسیاری از آنها هنوز فعال هستند
[ترجمه ترگمان] برخی از the در منطقه منقرض شده اند اما بسیاری هنوز فعال هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The firefighters battled until the fire was extinct.
[ترجمه گوگل] آتش نشانان تا خاموش شدن آتش به مبارزه پرداختند
[ترجمه ترگمان] آتش نشانان تا زمانی که آتش خاموش شد، درگیر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. extinct laws
قانون های منسوخ

2. an extinct animal
جانور منقرض

3. an extinct dukedom
دوک نشین برافتاده

4. an extinct fire
آتش خاموش

5. an extinct language
زبان نابود (شده)

6. an extinct volcano
آتشفشان مرده (غیرفعال)

7. the extinct civilization of this area's indians
تمدن برافتاده ی سرخپوستان این ناحیه

8. become extinct
نابود شدن،منقرض شدن،برافتاده شدن

9. too much whaling can make whales extinct
شکار بی رویه نهنگ می تواند نژاد آن را منقرض کند.

10. the massacre of wild goats has made them extinct
کشتار بزهای وحشی نسل آنها را برانداخته است.

11. some plants and animals are in danger of becoming extinct
برخی از گیاهان و جانوران در خطر نابودی قرار دارند.

12. The species was presumed extinct.
[ترجمه گوگل]فرض بر این بود که این گونه منقرض شده است
[ترجمه ترگمان]این گونه منقرض می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The red squirrel is in danger of becoming extinct in England.
[ترجمه گوگل]سنجاب قرمز در انگلیس در خطر انقراض است
[ترجمه ترگمان]این سنجاب قرمز در خطر انقراض در انگلستان قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The idea of cloning extinct life forms still belongs to science fiction.
[ترجمه گوگل]ایده شبیه سازی اشکال حیات منقرض شده هنوز به داستان های علمی تخیلی تعلق دارد
[ترجمه ترگمان]ایده تولید اشکال حیات منقرض هنوز به داستان های علمی تخیلی تعلق دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Extinct volcanoes are those that have not erupted in historic times.
[ترجمه گوگل]آتشفشان های خاموش آنهایی هستند که در دوران تاریخی فوران نکرده اند
[ترجمه ترگمان]آتش فشان Extinct آن هایی هستند که در زمان های تاریخی فوران نکرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. A lot of trades have become extinct because of the development of technology.
[ترجمه گوگل]بسیاری از تجارت ها به دلیل توسعه فناوری منقرض شده اند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شرکت ها به دلیل پیشرفت تکنولوژی منقرض شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Its tallest volcano, long extinct, is Olympus Mons.
[ترجمه گوگل]بلندترین آتشفشان آن که مدت هاست خاموش شده، المپوس مونس است
[ترجمه ترگمان]بلندترین کوه این کوه، کوه Mons است که مدت ها از بین رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Nothing could rekindle her extinct passion.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز نمی توانست اشتیاق منقرض شده او را دوباره زنده کند
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز نمی توانست احساسات خاموش او را ازسر بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Herbalism had become an all but extinct skill in the Western world.
[ترجمه گوگل]گیاه درمانی در دنیای غرب به یک مهارت کاملاً منقرض شده تبدیل شده بود
[ترجمه ترگمان]Herbalism به یک مهارت در جهان غرب تبدیل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تمام شده (صفت)
through, all-over, defunct, extinct, rounded, thru

مرده (صفت)
defunct, extinct, dead, vapid, exanimate, deceased, lifeless

از بین رفته (صفت)
defunct, extinct

منقرض (صفت)
extinct

خاموش (صفت)
off, quiet, silent, still, extinct, whist, tacit, tight-lipped, tight-mouthed, extinguished, wordless, taciturn, uncommunicative, quiescent, soundless, relaxed

معدوم (صفت)
extinct, nonexistent

منسوخه (صفت)
extinct, out-of-date

خاموش شده (صفت)
extinct

انگلیسی به انگلیسی

• nonexistent; vanished, dead
if a species of animals is extinct, it no longer has any living members.
an extinct volcano does not erupt or is unlikely to erupt.

پیشنهاد کاربران

Extinct: منقرض، منقرض شده
Instinct: غریزه
Insect: حشره
منقرض شده _ از بین رفته _ تمام شده
منقرض شده_تمام شده_از بین رفته
از رده خارج شده
extinct ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: منقرض
تعریف: آرایه ای که مطابق با فهرست قرمز اتحادیة جهانی حفاظت در مرگ آخرین بازماندة آن هیچ تردیدی وجود ندارد
منقرض ( adjective )
no longer in existence
Webster:
an extinct volcano = no longer active
Cambridge:
an extinct volcano is one that is not now active = will not explode again
Longman:
an extinct volcano does not erupt anymore OPP active
...
[مشاهده متن کامل]

Oxford:
of a volcano: not having erupted in recorded history
خاموش، خاموش شده، غیرفعال

منقرض شدن، نابود شدن
چیزی که وقتش تمام شده.
معنی های مختلف این واژه :معدوم، ازبین رفته، منقرض، تمام شده، مرده
معنی های مختلف این واژه معدوم، ازبین رفته، منقرض، تمام شده، مرده
منقرض شده
Animals that have died a long time ago
تمام - - - feinsh
Type of animal
If a type of animal becomes this, all the animals die so there are no more.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس