externalize


برونی کردن، خارجی کردن، موجودیت خارجی دادن به، (از صورت روحی یا فکری) به صورت جسمی درآوردن، (روان شناسی) برونی پنداشتن، تندیس بخشی کردن، ظاهری ساختن، وجودخارجی، واقعیت خارجی قائل شدن برای

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: externalizes, externalizing, externalized
مشتقات: externalization (n.)
(1) تعریف: to manifest or make external.
متضاد: internalize

(2) تعریف: to regard as attributable to outside or external causes.

جمله های نمونه

1. You have to learn to externalize your anger.
[ترجمه گوگل]شما باید یاد بگیرید که خشم خود را بیرونی کنید
[ترجمه ترگمان] باید یاد بگیری که خشمت رو از بین ببری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There is a tendency to externalize all religions.
[ترجمه گوگل]تمایل به بیرونی کردن همه ادیان وجود دارد
[ترجمه ترگمان]تمایل به externalize همه ادیان وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These are people who tend to externalize blame when anything goes wrong at work.
[ترجمه گوگل]اینها افرادی هستند که وقتی مشکلی در کار اتفاق می افتد، تمایل دارند سرزنش را بیرونی کنند
[ترجمه ترگمان]این ها افرادی هستند که زمانی که هر چیزی در کار اشتباه می شود، به گناه تبدیل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But alcoholics tend to externalize their problems.
[ترجمه گوگل]اما الکلی ها تمایل دارند مشکلات خود را بیرونی کنند
[ترجمه ترگمان]اما افراد الکلی تمایل دارند مشکلات خود را حل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They allow us to externalize what we hold in our own subconscious depths.
[ترجمه گوگل]آنها به ما اجازه می دهند آنچه را که در اعماق ناخودآگاه خود نگه می داریم بیرونی کنیم
[ترجمه ترگمان]آن ها به ما اجازه می دهند آنچه را که در ذهن نیمه هشیار خودمان نگه می داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You could even externalize the time-to-live for cached items with a service parameter.
[ترجمه گوگل]حتی می‌توانید زمان باقی‌مانده را برای موارد ذخیره‌شده در حافظه پنهان با یک پارامتر سرویس خارجی کنید
[ترجمه ترگمان]شما حتی می توانید زمان - تا - زندگی را برای آیتم های مخفی با یک پارامتر خدماتی تعریف کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I often externalize my test data in XML files.
[ترجمه گوگل]من اغلب داده های آزمایشی خود را در فایل های XML خارجی می کنم
[ترجمه ترگمان]من اغلب داده های تست خود را در فایل های XML تنظیم می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And they're able to externalize the real costs of doing things in an environmentally responsible way.
[ترجمه گوگل]و آن‌ها می‌توانند هزینه‌های واقعی انجام کارها را به روشی مسئولانه از نظر زیست‌محیطی به بیرون برسانند
[ترجمه ترگمان]و آن ها قادر هستند هزینه های واقعی انجام کارها را به روشی مناسب با محیط زیست حل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is usually best to externalize interceptors.
[ترجمه گوگل]معمولاً بهتر است رهگیرها را بیرونی کنیم
[ترجمه ترگمان]این روش معمولا برای externalize interceptors بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Don't externalize whatever indecision or inner conflict you have by doubling ( or tripling ) up on majors.
[ترجمه گوگل]با دوبرابر کردن (یا سه برابر کردن) رشته های تحصیلی، هر نوع بلاتکلیفی یا تعارض درونی را بیرونی نکنید
[ترجمه ترگمان]بدون شک و تردید و یا تعارض درونی که شما با دوبل کردن (یا سه برابر)در بازی های اصلی خود دارید، مخالفت نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Resilient people seem to externalize blame and internalize success.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد افراد انعطاف پذیر سرزنش را بیرونی می کنند و موفقیت را درونی می کنند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که افراد Resilient موفقیت درونی و درونی خود را درک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You might also choose to externalize the routing using an endpoint lookup primitive.
[ترجمه گوگل]همچنین ممکن است انتخاب کنید که مسیریابی را با استفاده از یک جستجوی ابتدایی نقطه پایانی خارجی کنید
[ترجمه ترگمان]همچنین ممکن است انتخاب کنید که مسیر یابی را با استفاده از یک جستجوی نقطه پایانی اولیه انتخاب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This is a good way to externalize the target service endpoint URL information from the client application.
[ترجمه گوگل]این یک راه خوب برای بیرونی کردن اطلاعات URL نقطه پایانی سرویس از برنامه مشتری است
[ترجمه ترگمان]این راهی خوب برای externalize سرویس مقصد است که اطلاعات URL از برنامه مشتری را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Having internalized, or appropriated, what is culturally available, men can then externalize and construct different sorts of meaning.
[ترجمه گوگل]پس از درونی کردن، یا تصاحب آنچه از نظر فرهنگی در دسترس است، مردان می توانند انواع مختلف معنا را بیرونی کرده و بسازند
[ترجمه ترگمان]پس از internalized، یا appropriated، از لحاظ فرهنگی چه چیزی در دسترس است، مردان می توانند انواع مختلفی از معنا را بسازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• make external, embody in outward form
if you externalize your ideas or feelings, you express them in words or actions; a formal word.

پیشنهاد کاربران

موجودیت یا شکل خارجی به خود گرفتن - به بیرون از مرزها انتقال دادن - عینیت خارجی بخشیدن - به خارج ( مثلا از کشور ) تعمیم دادن - بین المللی کردن -
نمود عینی بخشیدن
تجسم چیزی بودن
به بیرون نسبت دادن
مثلا منشا درد روحی خود را به بیرون از وجود خود نسبت دهیم در حالی که ریشه درد در درون خودمان است.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : externalize
✅️ اسم ( noun ) : externality / externalization / externals / extern
✅️ صفت ( adjective ) : external
✅️ قید ( adverb ) : externally
برون سپاری
بُروناندن = to externalize
بُرونیدن = to become externalized.
بروز دادن ( بروز دادن احساسات )

بپرس