external

/ekˈstɜrn.əl//ekˈstɜrn.əl/

معنی: سطح، بیرونی، ظاهری، بیرون، خارج، خارجی، ظاهر
معانی دیگر: برونی، برونین، برون مرزی (در برابر: درونی internal)، مشهود، مجسم، خارج از ذهن و مغز انسان، از بیرون، برونزاد، از بیرون به درون، برون درونی، سطحی، نمایه ای، متظاهرانه، غیر اساسی، غیر اصلی، رویه، سطح خارجی، برون پهنه، برونه، ظواهر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of the outside or outer part; being outside.
مترادف: exterior, outer, outermost, outside, outward
متضاد: inner, internal
مشابه: outlying, peripheral, right, surface

- He cleaned only the external surfaces of the oven.
[ترجمه گوگل] او فقط سطوح خارجی فر را تمیز کرد
[ترجمه ترگمان] او فقط سطوح خارجی فر را تمیز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Cold-blooded animals need warmth from external sources like the sun.
[ترجمه گوگل] حیوانات خونسرد به گرما از منابع خارجی مانند خورشید نیاز دارند
[ترجمه ترگمان] حیوانات خونسرد به گرما از منابع خارجی مثل خورشید نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of the visible part.
مترادف: perceptible, superficial, surface, visible
مشابه: outer, outside, outward, right

- They seem to care only about external beauty.
[ترجمه گوگل] به نظر می رسد آنها فقط به زیبایی بیرونی اهمیت می دهند
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسد که آن ها فقط به زیبایی ظاهری اهمیت می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: of that which is superficial or for show.
مترادف: superficial, surface
متضاد: internal
مشابه: apparent, obvious, ostensible, outward

- Her generosity is only external and designed to impress others.
[ترجمه گوگل] سخاوت او فقط بیرونی است و برای تحت تاثیر قرار دادن دیگران طراحی شده است
[ترجمه ترگمان] سخاوت او تنها خارجی است و برای تحت تاثیر قرار دادن دیگران طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: outside national boundaries, esp. in regard to commerce or governmental relations; foreign.
مترادف: alien, foreign
متضاد: domestic, internal
مشابه: exotic, international, strange

- External trade has slowed this year.
[ترجمه گوگل] تجارت خارجی در سال جاری کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان] تجارت خارجی امسال کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The country fears its external enemies.
[ترجمه گوگل] این کشور از دشمنان خارجی خود می ترسد
[ترجمه ترگمان] کشور از دشمنان خارجی خود می ترسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: externally (adv.)
(1) تعریف: anything that is external.
مترادف: outside
مشابه: fa�ade, front, outward

- The external of the building is accented with Greek columns.
[ترجمه گوگل] نمای بیرونی ساختمان با ستون‌های یونانی برجسته شده است
[ترجمه ترگمان] بیرونی ساختمان با ستون های یونانی همخوانی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (pl.) outside parts or features; superficial parts.
مترادف: nonessentials
مشابه: casing, cover, frame, shell, surface

- One's looks are just externals; they don't define the person you are inside.
[ترجمه گوگل] نگاه های یک نفر فقط ظاهری است آنها فردی را که در درون شما هستید تعریف نمی کنند
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسد فقط یک ظاهر ظاهری است؛ آن ها کسی را که درون آن هستید را مشخص نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. external factors
عوامل خارجی

2. external forces that affect the cell
نیروهای برونی که یاخته را تحت تاثیر قرار می دهند

3. external pressure
فشار خارجی (از بیرون)

4. external reality
واقعیت مشهود

5. an external show of politeness
اظهار ادب ظاهری

6. the external parts of the ear
بخش های برونی گوش

7. the external structure of a cell
ساختار بیرونی یک یاخته

8. the external walls of the fort
دیوارهای بیرونی دژ

9. the country's external affairs
امور خارجی کشور

10. the country's external debts were on the increase
بدهی های برون مرزی کشور رو به افزایش بود.

11. this medicine is for external use only
این دارو فقط جهت کاربرد خارجی است (نه برای خوردن یا وارد چشم و غیره کردن)

12. the human ear consists of the external ear (or pinna), the middle ear (or tympanum), and the inner ear (or labyrinth)
گوش انسان شامل گوش برونی (یا پره ی گوش) و گوش میانی (یا صماخ) و گوش درونی (یا پیچال) است.

13. their books were examined by a group of external auditors
دفاتر آنها توسط گروهی حسابرس مدعو مورد بررسی قرار گرفت.

14. Not pleased by external gains(Sentence dictionary), not saddened by personal losses.
[ترجمه گوگل]از دستاوردهای بیرونی خشنود نیستم (فرهنگ جملات)، از ضررهای شخصی غمگین نیستم
[ترجمه ترگمان]از دست گرفتن منافع خارجی (فرهنگ لغت نامه)راضی نیست، و از ضرر شخصی ناراحت نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The engine is external to the boat.
[ترجمه گوگل]موتور بیرونی قایق است
[ترجمه ترگمان]موتور خارجی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. External validation of the teachers' assessments is recommended.
[ترجمه گوگل]اعتبار سنجی خارجی ارزیابی های معلمان توصیه می شود
[ترجمه ترگمان]اعتبار خارجی ارزیابی های معلمان توصیه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The external auditors come in once a year.
[ترجمه گوگل]حسابرسان خارجی سالی یک بار وارد می شوند
[ترجمه ترگمان]حسابرسان خارجی سالی یک بار می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. All external doors should be bolted top and bottom.
[ترجمه گوگل]تمام درهای خارجی باید از بالا و پایین پیچ شوند
[ترجمه ترگمان]همه درها خارجی باید به بالا و پایین چفت شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Such events occur only when the external conditions are favorable.
[ترجمه گوگل]چنین رویدادهایی تنها زمانی رخ می دهند که شرایط خارجی مساعد باشد
[ترجمه ترگمان]چنین رویدادهایی فقط زمانی رخ می دهند که شرایط خارجی مطلوب باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. This medicine is for external use only and should not be taken internally.
[ترجمه گوگل]این دارو فقط برای استفاده خارجی است و نباید به صورت داخلی مصرف شود
[ترجمه ترگمان]این دارو فقط برای مصارف خارجی است و نباید به طور داخلی برداشته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. China will not tolerate any external interference in its affairs.
[ترجمه گوگل]چین هیچ گونه مداخله خارجی در امور خود را تحمل نخواهد کرد
[ترجمه ترگمان]چین هیچ دخالت خارجی در امور خود را تحمل نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The external wall is out of plumb by half a metre.
[ترجمه گوگل]دیوار خارجی به اندازه نیم متر از شاقول خارج شده است
[ترجمه ترگمان]دیوار بیرونی از plumb تا حدود یک متر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سطح (اسم)
face, level, area, plane, external, surface, superficies

بیرونی (صفت)
over, o'er, out, outdoor, foreign, external, outer, outward, exterior, cortical, extrinsic, extern, extrinsical

ظاهری (صفت)
outside, specious, seeming, showy, external, outward, exterior, superficial, extern, skin-deep

بیرون (صفت)
outdoor, external

خارج (صفت)
out, foreign, external, outer, exterior

خارجی (صفت)
alien, out, outside, foreign, strange, exotic, oversea, external, outer, exterior, peripheral, extrinsic, extern, extraneous

ظاهر (صفت)
outside, clear, apparent, external, outward, exterior, manifest, obvious, evident, patent, confessed, conspicuous, discernible, evidential, flat-out, noticeable, observable, ostensive

تخصصی

[عمران و معماری] بیرونی
[برق و الکترونیک] خارجی
[مهندسی گاز] خارجی
[نساجی] خارجی- بیرونی
[ریاضیات] خارجی، بیرونی، برونی

انگلیسی به انگلیسی

• outer part; exterior, outside
exterior, outer; outside
external means happening, coming from, or existing outside a place, person, or area of activity.
external is used to describe people who come into an organization from outside to do a job there.
the externals of a situation are features in it which are obvious but not important; a formal use.

پیشنهاد کاربران

1. خارجی 2. بیرون. بیرونی. برونی 3. بیگانه 4. ظاهری
مثال:
an external wall
یک دیوار بیرونی
an external examiner
یک آزمون گیرنده بیگانه
خارجی
مثال: External factors can influence our decision - making process.
عوامل خارجی می توانند بر فرآیند تصمیم گیری ما تأثیر بگذارند.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
مستقل
خارجی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : externalize
✅️ اسم ( noun ) : externality / externalization / externals / extern
✅️ صفت ( adjective ) : external
✅️ قید ( adverb ) : externally
بیرون محور
خارج محور
برونی/بیرونی [فارسی]، خارجی [عربی]
جانبی
بیرونی
خارجی

بپرس